شکلات سوییسی|چرا سودها بزرگ نمی شوند؟
قضیه چیست؟
همه ما در ترید کردن شرایطی را تجربه کرده ایم که بعد از شروع یک معامله، پس از مدتی (کوتاه یا طولانی) معامله وارد ناحیه سود می شود و با اینکه پیش بینی ما حرکت بازار به سمت سود دهی بیشتر است، نمی توانیم در مقابل وسوسه خود مقاومت کنیم و نهایتا معامله را زودتر می بندیم. در ادامه، اگر بازار به نقطه مد نظر ما برسد، حس بدی از خروج زود هنگام خود از پوزیشن معاملاتی تجربه خواهیم کرد. و اگر بازار نهایتا به سمتی حرکت کند که قرار بود حد ضرر ما فعال شود، از اینکه تدبیر کردیم و خروج به موقعی داشتیم خوشحال خواهیم شد. اما این خوشحالی معمولا ما را به سمت عادت دادن به خروج از بازار با سودهای کوچکتر سوق خواهد داد. درس شکلات سوییسی|چرا سودها بزرگ نمی شوند؟ به بررسی این موضوع می پردازد
چه اتفاقی می افتد؟
مشکل چیست که ما نمی توانیم برای سودهای بزرگتر صبر کنیم و نمی توانیم نگاه بلند مدت تری نسبت به معاملات خود داشته باشیم؟ آیا فقط ما اینگونه عمل می کنیم؟ این مشکل از کجا ناشی می شود. برای بررسی این مشکل به سراغ دن آریلی ( دانشمند حوزه اقصاد رفتاری ) رفتیم. و با مطالعه سوگیری های شناختی، به بررسی چند مورد از عوامل خروج سریع از معاملات با سود کم پرداختیم. اینکه چه می شود دیدن معامله در سود، ما را تحریک به بستن معامله می کند و نمی توانیم در مقابل این وسوسه مقاومت کنیم. برای فهم بهتر موضوع ابتدا سراغ یک مثال خارج از فضای ترید می رویم و سپس مثال حوزه ترید را بیان می کنیم.
همه ما می دانیم که با پس انداز کردن در روزهای جوانی و سرمایه گذاری در این دوره، در اکثر موارد در سال های آتی که به صورت طبیعی از کار کردن خسته می شویم یا دیگر کارفرمایی برای استفاده از یک نیروی فرتوت علاقه ای نشان نمی دهد می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم. همانطور که از سری درس های مدیریت استرس می دانیم، ابهام در شرایط اقتصادی و مالی در آینده یکی از دلایل استرس و نگرانی و کاهش کیفیت زندگی ماست. ولی چه اتفاقی می افتد که ما نمی توانیم به سال های دورتر فکر کنیم و بخشی از درآمدمان را برای آن کنار بگذاریم؟ پاسخ اینجاست :
برداشتن از پولی که الان در اختیار ماست و قرار دادن آن برای آینده نامعلوم کار سختی است.
بیایید مثالی از فضای معامله گری در این حوزه را بررسی کنیم :
شما به عنوان تریدر پوزیشنی را باز کرده اید، معامله شما به سمت نقطه احتمالی سود حرکت کرده و وارد ناحیه سود شده است. سود در مقایسه با عددی که انتظارش را داریم فاصله زیادی دارد و از عدد حد ضررمان هم کوچکتر است. ما پشت سیستم نشسته و بازار را نگاه می کنیم. مدام وسوسه می شویم که همین عدد ( پول ) را برداشته و برای فرصت بعدی که با توجه به تخصصمان حتما دوباره درست تشخیص خواهیم داد صبر کنیم.
علت این رفتار چیست؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید توجه داشته باشیم که روانشناسی ترید برای هر انسان و هر سبک تریدی متفاوت است. اما به صورت کلی برخی رفتارهای ما به همدیگر شبیه است. در این مطلب به سه مورد از سوگیری های شناختی که باعث می شوند با سود کم از معاملات خارج شویم خواهیم پرداخت. گاها یکی از این عوامل و گاها جمع این عوامل است که باعث می شود سود ناچیز خود را برداشته و از بازار خارج شویم. این عوامل عبارتند از:
یک . حس مالکیت
“هیچ جا خونه خود آدم نمیشه” ما بارها این جمله را از افراد مختلف شنیده ایم. افرادی با خانه های بزرگ و کوچک، گران و ارزان، در بهترین نقطه و دربدترین نقطه شهر. واقعیت این است که تمام افراد به داشته هایشان حس پیدا می کنند. هر چیزی که برای ماست در نظرمان ارزش بیشتری دارد و این باعث می شود نتوانیم ارزش داشته هایمان را به خوبی برآورد کنیم و دچار اشتباهاتی در تصمیم گیری هایمان شویم.
این حس همان حس مالکیت است، حسی که باعث می شود ما جنبه های مثبت دارایی های خودمان را بیشتر در نظر بگیریم و روی آن تاکید کنیم. نظریه ای که ریچارد تیلر آن را بسط داد. آریلی در یکی از آزمایش های معروف خود به بررسی رفتار انسان ها در خرید، تحت تاثیر این حس پرداخت : طی این آزمایش قرار بود ” تاثیر در دست گرفتن ماگ در فرآیند خرید آن ” را بررسی کنند. نتیجه آزمایش نشان می داد که در هنگام خرید ماگ، کسانی که آن را بیشتر از سی ثانیه در دست خود نگه می دارند، علاقه بیشتری به خرید ماگ از خود نشان می دهند، چون خود را مالک آن می دانند.عجیب است نه؟
برگردیم به مثال خودمان : پوزیشن ما فعال است و مشغول رصد آن هستیم، همه چیز به صورت آنلاین به ما نشان داده می شود. تصمیم گرفته ایم و پوزیشنی باز کرده ایم. معامله چند دلاری در سود است و ظاهرا برایمان مقداری پول به ارمغان آورده است. بعد از چند دقیقه دیدن این پول، در افزایش سرمایه مان احساس می کنیم این پول برای ماست. اعداد به صورت آنلاین و لحظه به لحظه می گویند که ما صاحب دارایی جدیدی شده ایم. کم کم سر و کله حس مالکیت پیدا می شود و خود را مالک آن سود می دانیم. از طرفی می دانیم حس مالکیت باعث می شود ارزش داشته هایمان را در لحظه بیشتر از آن چیزی که واقعا هست ارزش گذاری کنیم. به سود قطعی ولی کمتر از حد انتظار اولیه خودمان حس مالکیت پیدا کرده ایم و ارزش آن را هم بیشتر از چیزی که هست می بیبنیم. ما این سود نصفه و نیمه را دوست داریم و می خواهیم برای ما بماند. اما مشکل به همینجا ختم نمی شود.
دو . درد از دست دادن پول
درست خواندید، درد از دست دادن پول! پول خرج کردن برای ما انسان ها درد به همراه دارد. ما هر وقت پول خرج می کنیم، همان واکنش ها در مغزمان فعال می شوند که به هنگام درد فیزیکی فعال می شوند(+). دلیلش خود پول دادن نیست، بلکه فکر کردن درباره پول است. هر چه بیشتر به از دست دادن پول فکر می کنیم درد بیشتری را متحمل می شویم.
نوروساینتیست ها به این نتیجه رسیده اند : هر پرداختی دردآور است، هر گاه باید از چیزی دست بکشیم ( و آن را از دست بدهیم) این درد به سراغمان می آید (+) ما با توجه به سوگیری های شناختی ذهنمان، هر از دست دادنی را باخت و یا بدتر از آن، شکست تصور می کنیم.
حال به مثال قبلی خودمان برگردیم. برای مدتی معامله خود را رصد می کنیم، معامله در سود است اما هنوز با نقطه مطلوب ما فاصله دارد. حس مالکیت به پول هم ایجاد شده است و خودمان با چشم های خودمان بارها دیده ایم که همین معامله با چندین دلار سود می تواند برگردد و با یک ضرر بیشتر از این مقدار تعویض شود. همین الان ما پولی داریم، پولی که تا چند ساعت قبل وجود نداشت ولی حالا آن را جزیی از دارایی های خود می دانیم. پولی که رفتنش درد خواهد داشت. دردی مانند زخمی شدن یک قسمت از بدنمان. درد از دست دادن پول هم به سختی ادامه دادن معامله می افزاید.
سه . خویشتن داری(به تعویق انداختن لذت)
به لطف شبکه های اجتماعی همه ما با آزمایشِ مارشمالو والتر میشل آشنا هستیم. (+) او در این آزمایش به جمعی از کودکان چهارساله مارشمالو داد و از آنها خواست برای دقایقی صبر کنند. اگر موفق به صبر کردن شدند می توانند یک عدد مارشمالو دیگر به عنوان جایزه دریافت کنند. و اگر نتوانند، همان یک عدد مارشمالویی که خوردند برای آنها خواهد بود.
اکثر کودکان درجا، مارشمالوی اول را خوردند و از دومی محروم ماندند. این آزمایش برای نشان دادن عدم تسلط ما به خودمان و ضعف در خویشتن داری و به تعویق انداختن لذت طراحی شده است. حتما می گویید ما انسان های بالغ دچار این سوگیری شناختی نمی شویم و تصور می کنید ما با بچه های چهار ساله متفاوتیم. باید بگوییم که کاملا در اشتباهید. دن آریلی طبق پرسشنامه ای از افراد بزرگسال درخواست کرد به چند پرسش پاسخ دهند یکی از سوالات این بود : (+)
نصفه جعبه شکلات سوییسی و بسیار خوشمزه را همین الان می خواهید، یا یک جعبه کامل از همان شکلات را هفته آینده؟
نتایج چیزی متفاوت تر از آزمایش میشل نبود. در واقع آزمایش، همان آزمایش است که برای افراد بزرگسال طراحی شده است. و نتیجه تقریبا یکسان است. اکثر بزرگسالان نصف جعبه شکلات را در لحظه حال انتخاب می کنند. و اجازه نمی دهند سود ها بزرگتر شوند.
چرا ما برای پول ، کالا و لذتی که برایمان حاضر و آماده است، ارزش بیشتری قائلیم؟. به عبارت دیگر با وجود اینکه ممکن است پول، کالا و لذتی را در آینده بیشتر و بهتر تجربه کنیم چرا از نظر ذهنی آینده برایمان ارزش کمتری دارد؟. تصمیمی که برای حال می گیریم با تصمیمی که برای آینده احتمالی می گیریم چه تفاوتی دارد؟
یکی از اساسی ترین تفاوت ها در تصمیم گیری برای حال و آینده این است که ما، در زمان حال، با توجه به شرایط زمان حال و احساسات زمان حال انتخاب می کنیم و تصمیم می گیریم. ولی در تصمیم گیری برای آینده احساسات دخیل نیستند
در درس آنالوژی و در تعریف ابهام هم خواندیم که : برای آینده احتمالات بیشماری وجود دارد که برخی از آنها به نفع ماست و برخی دیگر به ضرر ما.
روی سیستم می بینیم که معامله ما چند دلاری سود داده و همان چند دلار برابر است با قرض احتمالی ما، با قیمت لباس مورد علاقه ما، کفش مورد علاقه ما، تفریحی که چند وقتی است منتظرش هستیم و یا شام عاشقانه ای که همین الان می توانیم آن را داشته باشیم. اعداد در سود به صورت نیازها و رویاها در ذهن ما چرخ می زنند و طعمشان همان طعم مارشمالوی والتر میشل یا شکلات های سوییسی دن آریلی است.
” پول ملموسی که وجود دارد، ارزشش در نظرمان بیشتر از مقدار واقعی آن است، رفتنش درد خواهد داشت، و به آن حس مالکیت هم داریم ” آیا می توانیم همه این ها را با چنین وضعیتی عوض کنیم : ” آینده مبهمی که یک روی آن سود بیشتر و روی دیگر آن از دست رفتن همین پول، و با ضرر خارج شدن از معامله است ”
شما به عنوان تریدر مثال ما چه می کنید؟ فکر می کنید وقتی معامله خود را رصد می کنید، تا کجا می توانید معامله در سود خود را نبندید؟. نصف شکلات سوییسی را همین الان برمی دارید یا یک جعبه از آن را در هفته آینده؟
تمرین :
اگر این حس هنگام ترید کردن برای شما ایجاد شده و این شرایط را تجربه کرده اید، می توانید برای ما از تجربه خود و راه های کنترل این حس بنویسید.
در موقعیتی که بحث سر شکلات هستش، یه قطعیتی این بین هست! شما می دونید که اون شکلات رو حتما بهتون میدن. اما در مورد سودها تو ترید اینجوری نیست، ممکنه اون سود رو بهمون ندن. یعنی چشم پوشی از سود امروز، الزاما به معنای دریافت کردن سود بزرگتری در آینده نیست. حتی ممکنه این سود با ضرر جایگزین شه. یا اگر تریدر خیلی حرفه ای باشه ( و هر جا از کلمه حرفه ای در مورد تریدرها استفاده می کنم یعنی شانس رو هم همراهش همزمان در نظر دارم) و بتونه با ریسک فری از معامله بیرون بیاد.
فکر می کنم خیلی لازمه در این مورد اساسی تر صحبت بشه. در مورد سه مفهوم : 1. قطعیت در سود 2. ریسک در دریافت سود ( به شرط داشتن حد سود و ضرر ) و 3. یا حتی ابهام در معامله.