زندگی مخمصه است

منتشرشده توسط omid_1397 در تاریخ

زندگی سراسر تصمیم و انتخاب است. ما برای آنچه فکر می کنیم بعتر است تلاش می کنیم.

چهارده سال داشتم که با پدرم برای آبیاری داشتیم به طرف باغ می رفتیم، با یک موتور هوندای سی جی قرمز. من ترک پدر نشسته بودم و مسیر خاکی را باهم پیش می رفتیم. هنوز خیلی در خاکی نرفته بودیم که موتور پنچر شد. موتور را روی دو جک زدیم، بابا همیشه وسایل پنچرگیری در بساطش داشت. عادت داشت همیشه موقع کار کردن با ما حرف می زد. گفت : “می دونی چرا موتور پنچر شد؟ گفتم : “فکر می کنم یه سنگ تیز یا شیشه رفت تو لاستیکمون”. بابا گفت : “نه، چون ما از زندگی چیزی بیشتر از یک وضعیت معمولی می خوایم”. پنچری موتور را گرفتیم. بابا داشت موتور را روشن می کرد. رو به من کرد و گفت می دونی، زندگی مخمصه است. اگر می خوای واقعا زندگی کنی، خیلی باید تلاش کنی.

بابا همیشه علاقه داشت ما کارها را خومان انجام دهیم. مسئولیت تمام پروسه هم با خودمان بود. هر کاری که پیش می آمد و به ما محول می شد، هیچ راهکاری برایش موجود نبود. کلیتی از ماجرا وجود داشت و این ما بودیم که باید برای آن کار، درست ترین راه حل آن لحظه را میافتیم. کارهایی مثل انتقال آب از استخر خاکی به باغ، هدایت آب در ردیف انگورها و همزمان گلی نشدن.

سختی کارهای این چنینی این است که هیچ فرمولی برای آن ها وجود ندارد. هر کس به تجربه و با شیوه ی خودش به آن ها می پردازد و آن ها را انجام می دهد. برای رسیدن به میوه های شیرین و دلچسب انگور در انتهای تابستان، یک عالم کار بدون فرمول انجام می شود. اما در عین حال یک جمله هم همیشه بین ما رواج داشت. ” هیچ فرمولی وجود نداره، اما اگر ندونی که می خوای به چی برسی، شانس اینکه بهش برسی خیلی کم میشه”. ما در چنین بستری در کنار پدر که معلم بود و کشاورز، رشد کردیم.

زندگی مخمصه است

روایت بالا قابل تعمیم به کل زندگی ست. اگر در کسب و کاری در حال فعالیت هستیم و هویت آزار دهنده ی آن کسب و کار اذیتمان می کند، به احتمال بسیار زیاد، فراموش کرده ایم که چرا در این فعالیت هستیم. ما برای خواسته های متفاوت تری اینجا هستیم!. پس به ناچار لازم است آن دشواری ها را نیز بپذیریم.

سختی کارهای سخت، با هیچ میانبری از میان نمی روند و محو نمی شوند. آن ها هستند و به ناچار باید با آن ها روبرو شد. اگر نه، توصیه این است که برویم و به کارهای معمولی و راحت بسیاری که وجود دارند بپردازیم. و البته، به همان اندازه هم انتظار داشته باشیم. به تجربه ی شخصی و به استمداد سال ها تجربه در کشاورزی، دریافته ام، اگر برای شناختن کسی یا چیزی زمان کافی اختصاص ندهید، هیچ چیز نخواهید دانست.

هیچ میانبری برای رسیدن به دانش وجود ندارد، به خصوص تجربه حاصل از دانش شخصی

اگر تا به امروز وقتی برای شناخت خود،و وقتی برای کسب این تجربه های شخصی به دستتان نیامده، لازم است که این تجارب را به مرور و با صرف زمان و توجه به دست بیاورید. غر زدن را کنار بگذارید و با استفاده از یک سیستم درست و مرتب به توسعه ی خودتان کمک کنید. زندگی سراسر مخمصه است. مخمصه هایی که هر کدام از ما با شناختی که از خودمان به دست آورده ایم می توانیم از آن ها برای خودمان فرصت بسازیم. در شرایطی که هیچ فرمولی برای رهایی از این مخمصه ها وجود ندارد. و تنها شناخت ما از خودمان و تلاش هایمان جهت توسعه در زندگی فردی، در سخت ترین گذرگاه ها به کمکمان می آیند.

دسته‌ها: تجربه زندگی

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها