چرا ترید می کنیم؟|آزادیِ حاصل از معامله گری

منتشرشده توسط trade school در تاریخ

چرا ترید می کنیم؟|آزادیِ حاصل از معامله گری

حاصل معامله گری و ترید، صرفا جنبه های مالی این قضیه نیستند. البته درک همین جمله ی نخست درس، نیازمند سال ها تلاش و فعالیت در بازار است. ما در سری درس های چرا ترید می کنیم، به این سوال از جنبه های مختلفی می پردازیم. همانطور که از عنوان این درس می توانید حدس بزنید، در این نوشته به آزادیِ حاصل از معامله گری خواهیم پرداخت.

هر شغلی ویژگی های منحصر به فرد خودش را دارد. و بالطبع اگر شما به عنوان شاغل، مجبور به انجام آن شغل نباشید، در پی درک ویژگی های شغل خود ( چه مثبت و چه منفی ) خواهید بود تا در نهایت بتوانید تصمیمی درست برای ادامه دادن یا ادامه ندادن آن شغل بگیرید. دوست دارید بدانید به ازای فشاری که تحمل می کنید، چه چیزی عایدتیان می شود؛ به ازای زمانی که اختصاص می دهید، چه آینده ای را می توانید برای خودتان متصور شوید.

پاسخ به این گونه از سوالات، علاوه بر روشن کردن چشم انداز شغلی، شما را با ماهیت آن شغل نیز بیشتر آشنا خواهد کرد. و به نظر ما از آن مهمتر، تکلیف شما را با خودتان بیشتر روشن خواهد کرد.

اگر دنبال کننده ی فایل های روانشناسی صوتی ترید ( + / + ) و نیز مطالب مدرسه ترید باشید، خیلی زود درخواهید یافت که ما در مدرسه ترید، وجه روانشناسانه ی معاملات را بر سایر وجوه معامله گری ارجح می دانیم. توسعه ی روانشناسی ترید را نیز منوط به طی زمان و کسب تجارب واقعی می دانیم. بنابراین درک مساله ای همانند ” استقلال در معامله گری ” نیز، خود چیزی از جنس تجربه است. یعنی اگر تجارب کاری بیشتری را قبل از ترید از سر گذرانده باشید، مفهوم آزادیِ حاصل از معامله گری ، درست تر در ذهنتان نقش خواهد بست.

اگر قبل از اینکه وارد دنیای معامله گری شوید، بخت با شما یار بوده باشد و چندین تجربه ی سخت کارمندی، کارگری یا کارآفرینی را از سر گذرانده باشید، شما در درک امکانی که ترید و معامله گری برای شما فراهم می نماید، چند گام از دیگرانی که چنین تجاربی را نداشته اند، جلوتر هستید. هر چند ممکن است از محور اصلی درس کمی فاصله بگیریم اما ذکر این نکته در اینجا خالی از لطف نیست که :

همانطور که شاید قبلا نیز از طریق منابع مختلف دریافته باشید، می دانید که یکی از ویژگی های اصلی شغل معامله گری، عدم پاسخگویی به دیگری ست. این عدم پاسخگویی را با عدم مسئولیت مترادف در نظر نگیرید. ما هر شغلی که انجام دهیم در قبال خود و دیگران مسئولیت داریم. اما وقتی شما حرفه ی معامله گری را بر می گزینید، دیگر نیاز نیست به مشتریان خود پاسخگو باشید. دیگر نیازی نیست که به مدیر بخش یا مدیر ارشدتان توضیح دهید که چرا دیر به سر کار آمدید. یا چرا در این لحظه گوشی تان را چک کردید. زیرا شما خیلی وقت قبل تر، پذیرفته اید که به ازای سختی های شغل معامله گری، چنین مزایایی را نیز در اختیار داشته باشید.

یک روشنگری کوچک

احتمالا شما نیز به عنوان معامله گر، دیر یا زود با اشخاصی به نام سرمایه گذار بر روی تریدرها آشنا خواهید شد. اشخاصی که سرمایه ای در اختیار دارند و به هر علتی، نمی خواهند خودشان با آن سرمایه کار کنند و ترجیح می دهند یک تریدر دیگر با آن پول کار کند و بخشی از سود را با او شریک شوند. در نگاه اول، شاید چنین اشخاصی برای تریدرهایی با سرمایه های کوچک، بسیار جذاب و چیزی از جنس فرصت دیده شوند. اما این چنین اشخاصی و جذب سرمایه ی ایشان، یکی از اصول مهم معامله گری یعنی آزادیِ حاصل از معامله گری را از بین می برند.

به نظر خیلی درناک است که ما بخش بزرگی از عمرمان را صرف استقلال شغلی بکنیم و بعد از یافتن آن شغل مورد نظر، بیاییم و با دستان خود، خود را از این استقلال محروم نماییم. درک ویژگی های شغلی در چنین انتخاب های دشواری به کمک ما می آیند و از لغزش های این چنین ما را مصون می دارند.

روایتی از کتاب قوی سیاه

اگر سرمایه ( و سود حاصل از معامله گریتان ) به قدری ست که کفاف روزمره هایتان را می دهد، اکنون فرصتی برای توسعه ی مهارت هایتان به شما دست داده است. نسیم طالب (+) که به کرات نامش را در مدرسه ترید برده ایم و خواهیم برد، در بخشی از کتاب قوی سیاه این چنین می نویسد :

پولی که گاهی آن را “پول گور پدر” ی می خوانم، به رغم بی ادبانه بودن اصطلاحش، به آدم این امکان را می دهد که مانند یکپارچه آقای دوران ویکتوریا ( آزاد از بردگی ) زندگی کند. این یک حاشیه ی امن روانی است. در واقع این پول، سپری می شود در برابر هرزه فروشی فکر، و انسان را از شر قدرت های بیرونی ( از هر نوعش ) آزاد می سازد. استقلال بستگی به آدمش دارد. همواره در شگفتم از فراوانی شمار کسانی که درآمدی انبوه دارند و به چاپلوسی می افتند چون وابسته به کارفرمایان و مشتریان خویش اند؛ و خود این موجب اعتیاد بازهم بیشتر آنان به پول می شود. توجه داشته باشید که آن ناسزا هنگامی معنا می دهد که، نه پس از گذاشتن گوشی تلفن، بلکه پیش از آن، بتوانی با لحنی سرخوشانه ( به کارفرمایی که کارش را دوست نداری ) بگویی ” گور پدرت ” .

طالب در ادامه از برآورده شدن آرزوی دیرینه اش در پی معامله گری با سرمایه های جمع آوری شده اش می گوید و آن را این گونه توصیف می کند : برای اینکه همین یگانه فکرم را بپالایم ( اشاره دارد به ایده ی قوی سیاه )، خواستم از بی خیال ترین آدم ها باشم و بشوم یک مکاشفه گر حرفه ای.

خواستم در کافه ها و جاهای راحت بنشینم، به میز کار و ساختارهای سازمانی نچسبم، هر اندازه نیاز دارم بخوابم، آزمندانه کتاب بخوانم و به احدی توضیحی بدهکار نباشم.

دوست داشتم کسی کاری به من نداشته باشد تا بتوانم هر بار با گامی کوچک، بر پایه ی اندیشه ی قوی سیاه، یک نظام فکری کامل برپا کنم.

دعوت به گفتگو :
شما به عنوان یک معامله گر، از زمان آزاد بوجود آمده و آزادیِ حاصل از معامله گری چه بهره ای می برید؟


اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهنام محمدی
بهنام محمدی
1 سال قبل

در روزهای ابتدایی ترید کردن من زمان کم می‌آوردم. روزهایم پر از استرس بود و تمام زمانم به کلنجار رفتن با بازار و چارت می‌گذشت. روزی را تجربه کردم که در آن ۱۲۰ معامله انجام داده بودم.
اما کم‌کم آرام گرفتم، و با افزایش سرمایه و طی شدن چند سال این‌روزها زمان آزاد بسیار زیادی دارم.
من ازاین زمان برای نوشتن، مطالعه کردن، یادگیری زبان انگلیسی و ورزش استفاده می‌کنم. و این زمان به شدت برایم ارزشمند است.