دنیل کانمن|کودک عجیب و غریب که اقتصاد را متحول کرد
در مصاحبه با بلومبرگ مجری دو بار اصرار میکند او را ” پروفسور” خطاب کند اما پیرمرد مانع می شود و جواب میدهد: “لطفا فقط دنی؛ اصرار میکنم فقط دنی”. (+) دنیل کانمن، آن پیرمردِ متواضع، روانشناسِ آمریکایی-اسرائیلی است که نوبل را در رشته اقتصاد دریافت کرده است.
مادرش در بهار سال 1934 از فرانسه به فلسطین میرود تا خانواده خود را ملاقات کند و در آن مسافرت یکی از نوابغ هم عصر ما در خاور میانه پا به این جهان می گذارد. بعد از سفر، آن ها به فرانسه برمیگردند و تا جنگ جهانی دوم هم در آنجا میمانند. کانمن در مورد زندگی والدینش در فرانسه مینویسد : آن ها فرانسه را دوست داشتند و دوستان فرانسوی هم پیدا کرده بودند، اما در آنجا حس امنیت نمیکردند.(+)
کانمن چگونه روانشناس شد
او در مورد سالهای ابتدایی زندگی خود و اینکه شاید آن روزها در روانشناس شدنش نقش داشته اند، مینویسد : من هرگز نخواهم فهمید که آیا شغل من به عنوان یک روانشناس ناشی از مواجههء اولیهء من با شایعاتِ جالب بوده است، یا علاقهء من به شایعات. فکر میکنم مانند بسیاری از یهودیان دیگر، در جهانی بزرگ شدم که منحصراً از مردم و کلمات تشکیل شده بود و بیشتر کلمات هم در مورد مردم بود. طبیعت جایی در این گفتگوها نداشت. من هرگز یاد نگرفتم که گلها را از هم تشخیص دهم یا از حیوانات قدردانی کنم. افرادی که مادرم دوست داشت با دوستانش و با پدرم درباره آنها صحبت کند از نظر پیچیدگی جذاب بودند. برخی از مردم بهتر از دیگران بودند، اما بهترینِ آدمها از “کامل بودن” دور بودند و هیچ کس هم کاملا بد نبود. در داستان های مادرم همه الزاما بد یا خوب نبودند و همه دو وجه یا بیشتر داشتند.
دنیل خاطره ای از کودکی خود در فرانسه و از جنگ جهانی دوم نقل میکند که به شکلگیری نگاه او از انسانها کمک بزرگی کرده است : او میگوید در آن روزهایی که مجبور بودیم ستاره داود را به سینه بزنیم و یهودیها حق نداشتند بعد از ساعت شش در خیابان باشند، رفته بودم تا با دوستم بازی کنم. ساعت از شش گذشت. در تاریکی با ترس و وحشت داشتم به خانه باز میگشتم که یکی از نیروهای آلمانی که لباس سیاهی بر تن داشت مرا دید. ترسیده بودم. او به من خیره شده بود. به طرفم آمد و مرا بغل کرد. فکر کردم میخواهد مرا بازداشت کند. اما او کمی بعد مرا زمین گذاشت و با هیجان شروع به صحبت کرد. کیف پولش را در آورد و عکس یک پسر را که به گمانش من شبیه آن بودم را به من نشان داد. بعد هم کمی پول به من داد و من را راهی خانه کرد. من به خانه برگشتم و بعد از آن لحظه در مورد حرفهایی که مادرم در مورد انسانها میزد به قطعیت رسیده بودم :
کانمن کودکی خود را “عجیب و غریب” توصیف میکند ( ذهنی بزرگ در بدنی کوچک ). او میگوید: ” من قبل یازده سالگی دفترچهای داشتم که الان هم، هر وقت به آن فکر میکنم خجالت زده میشوم؛ عنوان آن دفترچه ” چیزی که مینویسم از چیزی که فکر میکنم” بود. اولین مقالهای هم که در آن دفترچه نوشته بودم در مورد “ایمان” بود. بهخاطر دارم که در آن نقل قولی از پاسکال را آورده بودم و در مورد درستی یا نادرستی آن بحث کرده بودم . دنیل ادامه میدهد : ” کودکی که آن مقاله را نوشت، قطعا استعداد روانشناسی داشت”
ما در درسهای مختلف مدرسه ترید از جمله مباحث تصمیم گیری و اقتصاد رفتاری بارها به سراغ کانمن رفته ایم و خواهیم رفت، بنابراین در این درس تصمیم گرفتیم به صورت اختصاصی و کوتاه به معرفی کانمن بپردازیم.
کانمن را به تصمیم گیری می شناسند. سخت است به کتابی در حوزه تصمیم گیری، قضاوت انسان، اقتصاد رفتاری و سوگیری های شناختی سری بزنید و نامی از کانمن و یار دیرینه اش آموس تورسکی را در آن نیابید.
دنیل کانمن در دانشگاه اورشلیم در اسرائیل درس خوانده اما دکترای خود را از دانشگاه کالیفرنیای آمریکا دریافت کرده است. او تحقیقات ارزشمند خود در حوزه تصمیم گیری ( به خصوص تصمیمات اقتصادی ) را از اواخر دهه 1960 آغاز می کند. تحقیقاتی ارزشمند که شاید این جملهء استیون لویت(+) (نویسنده و اقتصاددانِ مشهورِ آمریکایی و استاد دانشگاه شیکاگو) نشانگر عظمت آن باشد :
کانمن شهود را می فهمد، میانبرها را می شناسد، سوگیری ها را درک می کند و به ما کمک می کند در تصمیم گیری و انتخاب هایمان با منطق بیشتری عمل کنیم.
نظریه چشم انداز از مهم ترین دستاوردهای دنیل کانمن و آموس تورسکی است که به ما کمک می کند تا درک بهتری از سود و زیان و تغییرات سطح ثروت داشته باشیم. چیزی که از نگاه مدرسه ترید، خود ترید کردن است.
از کانمن زیاد نوشته اند و خواهند نوشت ولی او مصداق معدود کسانی است که در مورد آن ها می توان نوشت: ” او مرز علم را چند قدمی به جلو برد”. کانمن در سال ۲۰۱۱، توسط مجله فارین پالیسی در فهرست برترین متفکران جهان قرارگرفت.