نتیجه گرایی در بازارهای مالی|درک بهتر از زمان، در گذارِ سال ها معامله گری

منتشرشده توسط trade school در تاریخ

نتیجه گرایی در بازارهای مالی|نکات روانشناسی ترید

تصمیم درست چیست؟ آیا نتیجه خوب همیشه حاصل تصمیم خوب است؟ ما چگونه می توانیم بفهمیم تصمیمی که گرفته ایم درست بوده است؟ نتیجه گرایی خوب است یا بد؟ نتیجه گرایی در بازارهای مالی چطور؟ آیا نتایج تصمیم های ما می تواند بیانگر درست بودن تصمیمات ما باشد؟ ما آدم های دور و برمان را چگونه قضاوت می کنیم؟ با تصمیماتشان یا با نتایجی که به دست آمده است؟

برای پاسخ به این سوالات اولین نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که انسان ذاتا نتیجه گراست، چون با توجه به سوگیری های شناختی ( که در سرفصل روانشناسی پول بیشتر به آن می پردازیم ) با محدودیت های ذهنی مواجه است. محدودیت هایی که به خاطر وجود آن ها نمی تواند تمام هزینه فرصت ها را محاسبه کند. بنابراین نتیجه گرایی را به عنوان یک میانبر ذهنی برای ساده سازی  و درک مسائل در نظر می گیرد. در این درس قرار است بفهمیم رابطه بین تصمیمات و نتایج آن چیست  و نتیجه گرایی چگونه می تواند ما را در بازارهای مالی دچار خطا کند. ما باید نتیجه گرایی را بشناسیم  تا به کمک آن بتوانیم به ثبات بهتری در تصمیم گیری هایمان در بازارهای مالی برسیم.

برای تالیف این درس مراجعات مستقیمی به کتاب تفکر نامطمئن ، نوشته آنی دوک داشته ایم. در قسمتی از درس برای ادا شدن حق مطلب – قسمت هایی را به صورت نقل قول – مستقیما از کتاب نوشته ایم. (+)

برای درک بهتر رابطه بین تصمیمات و نتایج آن یک مثال از دنیای واقعی را بررسی کنیم :

تصور کنید محسن و میلاد  بیست سال قبل، هر کدام یک قطعه زمین خریده اند و امروز بعد از کش و قوس های فراوان  به ما می گویند. قیمت زمین محسن صد برابر رشد کرده و زمین میلاد هیچ افزایش قیمتی نداشته است. اگر از شما بپرسند به نظرتان کدام یک تصمیم بهتری گرفته اند، پاسختان چیست؟ اگر شما هم مثل اکثریت مردم فکر کنید قطعا محسن ،که زمینی انتخاب کرده که صد برابر رشد داشته، انتخاب بهتری انجام داده است. معیارمان هم برای انتخاب محسن کاملا مشخص است، انتخاب او نتیجه داده است.

اگر به ما می گفتند میلاد صد برابر سود کرده احتمالا او را به عنوان تصمیم گیرنده بهتر انتخاب می کردیم. نتیجه گرایی میان ما انسان ها بسیار متداول است. برای درک بهتر موضوع لحظه ای به اطرافیانتان فکر کنید و به این سوال پاسخ دهید که معیارتان برای در نظر گرفتن افرادی که آنها را موفق می دانید، چیست؟

ما طوری رشد کرده ایم ( تکامل یافته ایم ) که نتیجه برایمان اهمیت بسیار زیادی دارد. یکی از مثال هایی که نفوذ  نتیجه گرایی را در رفتارهای جمعی کاملا  نشان می دهد؛ نتایج تیم های ورزشی است. اگر یک تیم ورزشی در صدر جدول نیست و یا نتوانسته نتیجه خوبی بگیرد، قطعا اشکالی در کار است و مربی، به عنوان اولین هدف انتقادات و اعتراضات، نتوانسته انتظارات را عملی کند.

نتیجه گرایی در بازارهای مالی هم با قدرت در جریان است و اگر از آن آگاه نباشیم، به راحتی می تواند ما را گمراه کند. دوره های رشد بازار بورس ایران را به یاد بیاورید ( + / + ). بازار با شدت بسیار زیادی در حال رشد بود. در این بازار افرادی با ادعای تسلط بر بازار، سهم هایی را معرفی می کردند و به خاطر رشد همه جانبه، خریداران بعد از مدت کوتاهی سود را تجربه می کردند. این باعث شد با توجه به نتایج به دست آمده افراد زیادی را ، به اشتباه به عنوان حرفه ای و استاد فن در نظر بگیریم و در آینده گوش به فرمان آنها باشیم. ما در دام نتیجه گرایی افتاده بودیم و نهایتا هم اکثرمان هزینه این نتیجه گرایی را پرداخت کردیم.

قبل از اینکه به مثال  بازارهای مالی برسیم، بیایید مثال ابتدای درس را از منظر دیگری مرور کنیم تا بیشتر با دام های این سوگیری و عملکرد آن آشنا شویم :

داستان محسن و میلاد یک داستان واقعی است و در یک شهر کوچک اتفاق افتاده است. محسن و میلاد دو برادرند و هر دوی آنها به شغل معلمی مشغول هستند. سازمان آموزش و پرورش بیست سال قبل اقدام به دادن زمین به فرهنگیان می کند. این دو برادر صمیمی هر دو باهم به اداره رفته و قرار است هر کدام یک قطعه از این زمین ها را بخرند. آنها قبل از مراجعه به ساختمان آموزش و پرورش سر زمین ها رفته اند و بین قطعات مختلف زمین، دو قطعه زمین روبه روی هم را که موقعیت خوبی دارند انتخاب می کنند تا هم همسایه باشند و هم از موقعیت خوب زمین بهره ببرند. آنها بعد از انتخاب زمین به اداره آموزش و پرورش برگشته و در واحد مربوطه دو زمین را به مسئول مربوطه نشان می دهند. وقتی مسئول مربوطه از آن ها در مورد اینکه کدام برادر زمین غربی را می خواهد و کدام یک زمین شرقی را ، جواب می دهند فرقی ندارد. مسئول محترم هم که از این دیدن صمیمیت به وجد آمده دو برگه را به انتخاب روبه روی آنها می گذارد. محسن صاحب زمین غربی و میلاد صاحب زمین شرقی می شود.

بعد از گذشت دو سال که زمین ها تفکیک شده اند. شخصی پیدا می شود و اعلام می دارد تمام زمینهای سمت شرق متعلق به او بوده و به خاطر اشتباهات به وجود آمده از سوی شهرداری زمین ها فروخته شده اند و خریداران نمی توانند در این زمین ها خانه سازی کنند. گروهی همان سال پول های خود را پس می گیرند اما میلاد با امید بهتر شدن وضعیت زمین را نگه میدارد و بعد از بیست سال هنوز نتیجه مشخصی به دست نیامده است. غرب خیابان کامل ساخته شده و سمت شرق زمین بازی کودکان شده چون تکلیف آنها برای ساخت و ساز مشخص نیست.

حال نگاه شما چیست، کدام یک تصمیم گیرنده بهتری بوده اند. ما با اطلاعات ناقص و صرفا با توجه به نتیجه گرایی، محسن را تصمیم گیرنده بهتری می دانستیم ، اما حال می دانیم که کیفیت تصمیم هر دو کاملا یکسان بوده و اطلاعاتی که ما نداشتیم و شانس بهتر محسن در انتخاب زمین ارزش امروز را به ارمغان آورده است.

در دنیای واقعی، تصمیمات و نتایج حاصل از آن معمولا زمان زیادی می طلبند تا نتایج خود را نشان دهند.
اما بازارهای مالی شرایط متفاوتی دارند، نتایج تصمیمات خود را با سرعت زیاد و به صورت پیوسته مشاهده می کنیم.

تصور کنید شما به عنوان تریدر چند سال است که در بازارهای مالی فعال هستید. در یک نمونه ، بعد از مدت ها مطالعه و تحلیل ( فاندامنتال یا تکنیکال یا هردو و سنتیمنت بازار را نیز کاملا درک می کنید ) به این نتیجه رسیده اید که یک جفت ارز یا رمزارز روند صعودی خواهد داشت. پیش بینی ها را می خوانید و احتمال صعود را بالای 80 درصد می بینید. در تحلیل تکنیکال هم بعد از مدتی سقوط به ناحیه قدرتمند حمایتی رسیده اید. با مدیریت سرمایه، بخشی از سرمایه را وارد معامله می کنید، نقاط خروج از معامله (حد سود و ضرر) را هم برای خود تعریف می­ کنید. در نظر خودتان یکی از بهترین نقاط معاملاتی طی چند وقت اخیر است و حتی می توانستید ریسک بزرگتری را هم انجام دهید و با بخش بزرگتری از سرمایه وارد بازار شوید، پوزیشن شما فعال است و منتظر می مانید.

از طرفی دوستی دارید که به تازگی به عنوان یک تریدر تازه کار فعالیت در بازارهای مالی را شروع کرده است و شما را به عنوان کسی که چند سال است در این بازار فعال است، دوست و راهنمای خود می داند. یکی از پیام رسان ها را باز می کنید و می بینید همین دوستتان برای شما مشخصات پوزیشن معاملاتی خود را در همان نماد مورد معامله شما فرستاده است. بدون توجه به تمام تحلیل ها به چارت نگاه کرده و مشاهده کرده نمودار ریزشی است، و دقیقا روی همان نمادِ شما پوزیشن فروش (شورت) باز کرده است.

نمی خواهید دلش را بشکنید و به او می گویید همه چیز خوب است اما در دلتان به او می خندید و فکر می کنید خیلی با معامله گر شدن فاصله دارد. بعد از مدتی به صورت تصادفی، اتفاقی در یک جای این دنیای پهناور می افتد و تمام تحلیل ها اعتبار خود را از دست می دهند و بازار مورد نظر سقوط سنگین دیگری را تجربه می کند. حد ضررهای شما فعال شده و با تحمل ضرر از معاملات خارج می شوید. دوست تازه وارد شما که چندان  با مدیریت سرمایه هم آشنا نیست ریسک بزرگی کرده و سود خوبی هم به دست آورده است. چه کسی درست عمل کرده است؟ با توجه به نتایج قطعا دوست تازه وارد شما.  ممکن است این نتیجه باعث کلافگی شما و اقدامات هیجانی در بازار هم بشود.

این همان جایی است که یک تریدر در دام نتیجه گرایی می افتد. شما قبل از ورود در این نقطه خاص روی بازار مطالعه کرده بودید و با احتمال تقریبا 80 درصد اطمینان داشتید بازار صعودی خواهد بود . اما مارکت حرکتی داشت که شما متحمل ضرر شدید و دوست تازه وارد شما معامله خود را با سود به پایان برد. از نگاه نظری، علمی و تجربی ما تصمیمی گرفتیم که با احتمال بالایی درست بود ولی بازار بر خلاف اکثریت احتمالات حرکت کرد. آیا شما اشتباه کردید؟ آیا دوست شما تریدر بهتری است؟ جواب قطعا “خیر” است.

در بازارهای مالی در طولانی مدت نیازمند تصمیم های بهتر هستیم. تصمیمات بهتر در طولانی مدت ما را به تریدر سود آور تبدیل می کند.

 اما چرا نتیجه گرا می شویم؟

قبل از هر چیز باید بگوییم که مغز ما برای ایجاد اطمینان و نظم تکامل یافته است. ما با این ایده که شانس در زندگی مان نقش بسزایی دارد زیاد موافق نیستیم. وجود شانس را تشخیص می دهیم. اما در برابر این ایده مقاومت می کنیم که علی رغم بهترین تلاش ها، ممکن است همه چیز آن طور که می خواهیم پیش نرود.

دوست داریم این طور تصور کنیم که دنیا مکانی منظم است، جایی که اتفاقات تصادفی منجر به خرابی و ویرانی نمی شود. و همه چیز قابل پیش بینی است. ما طوری تکامل یافته ایم که جهان را این گونه ببینیم. برقراری نظم در میان انبوه بی نظمی ها برای ما ضروری بوده است. وقتی نیاکان ما صدای خش و خش را می شندیدند و می دیدند که بوته های روبه رویشان تکان می خورد، و چند لحظه بعد شیری از آن خارج می شد، دفعه بعدی با صدای خش خش بهترین ایده فرار بود. آنها از تکان خوردن بوته ها آمدن شیر را نتیجه می گرفتند. ( از کتاب تفکر نامطمئن – آنی دوک )

در واقع یافتن ارتباطات قابل پیش بینی دلیل زنده ماندن و بقای گونه بشر بوده است. جستجوی قطعیت در اتفاقات ساده کمک کرد تا ما بیشتر زنده بمانیم.

 نتیجه گرایی در بازارهای مالی با احتمال زیادی تریدر را به سمت شکست سوق می دهد. در مجوعه درس های زندگی در ابهام، گفتیم که تمام تلاش ما در بازارهای مالی این است که تصمیماتمان را از ابهام به سمت ریسک ببریم. و این ریسک هیچگاه صفر نخواهد بود. شما با مطالعه و تلاش دریافتید که 80 درصد احتمال دارد معامله مذکور سود آور باشد و تصمیم به ورود به معامله گرفتید. بازار فرو ریخت و حد ضرر فعال شد. آیا شما شکست خوردید؟ قطعا نه

شما در تحلیل خودتان بیست درصد را هم برای حرکت بازار در خلاف جهت آن در نظر گرفته بودید. و از همین رو بود که حد ضرر را در نقطه ای پایین تر از نقطه ورود خود قرار داده بودید. از نظر ریاضی 20 درصد احتمال وقوع یعنی احتمال وقوع کاملا وجود دارد و این مورد را برای یک درصد احتمال وقوع هم می توان در نظر گرفت. گفتیم در دوران تکامل، جستجوی قطعیت در طبیعت کمک کرد تا بیشتر زنده بمانیم. اما در بازارهای مالی، جست و جوی قطعیت صد در صدی می تواند ما را نابود کند. اگر به دنبال قطعیت و موفقیت صد در صدی باشیم یعنی درکی از بازارهای مالی و ذات آنها نداریم!

بازار مالی شبیه چیست؟ شطرنج یا زندگی

در مقام مقایسه، بازارهای مالی شبیه به بازی شطرنج نیستند. در شطرنج اگر ما حرکت اشباهی انجام دهیم با حرکت رقیب یا در پایان بازی می فهمیم که اشتباه بازی کرده بودیم  و از لحاظ نظری، اگر فرصت به عقب برگشتن وجود داشته باشد می توان با دانش کافی حرکت خود را اصلاح کرد.

اما در بازارهای مالی ما اگر هزار بار هم به عقب برگردیم از نظر عقلانی با توجه به داده های موجود در آن لحظه بهترین تصمیم ورود به بازار و انجام معامله با همان اعداد و در همان جهت است. بازار های مالی با شدت زیادی شبیه زندگی روزمره ماست. ما بارها تجربه کرده ایم که هیچ قطعیتی در زندگی وجود ندارد. یک باران یا برف بی موقع می تواند برنامه ریزی یک ماهه ما را برای تعطیلات آخر هفته کاملا بر باد دهد. امکان دارد شما در روز کنکور برای امتحانی که یک سال برای آن زحمت کشیده اید خواب بمانید. در هر لحظه از زندگی با توجه به اطلاعات ناقص ، با محدودیت هایی که داریم و با عدم قطعیتِ همیشگی به صورت پیوسته تصمیم می گیریم. گاهی این تصمیمات نتایج خوبی دارند و گاهی برعکس.

اما چه کسانی می توانند در این چالش ها تصمیمات بهتری بگیرند؟ شاید با وجود عنصر شانس هیچ گاه نتوان با قاطعیت به این سوال پاسخ داد اما به تجربه مشاهده کردیم،آنها که دامنه اطلاعاتی خود را افزایش دهند و تجربه های مختلف را کسب نمایند می توانند  با افزایش پیوسته این مهارت ها و دانش خود، تصمیمات بهتری بگیرند. شاید نتیجه گرایی در زمان های کوتاه معیار مناسبی برای مقایسه افراد با یکدیگر باشد اما در بلند مدت این نگاه می تواند باعث آسیب های مختلف شود. در طولانی مدت معمولا افرادی که تصمیم گیرندگان خوبی هستند، کیفیت زندگی بالاتری را تجربه خواهند کرد.

به عنوان تریدر وقتی دوره معاملاتی خود را آغاز می کنیم، بعد از یک دوره و نگاه کردن به ژورنال مطالعاتی خود متوجه می شویم که با انبوه تصمیمات درست و غلط مواجه بوده ایم. در پایان یک دوره می توانیم سود آور باشیم و عدد بالانس خود را افزایش دهیم یا برعکس. اما اگر می خواهیم در دام نتیجه گرایی نیفتیم، مهارتی که باید پیوسته در خود تقویت کنیم این است که :

باید بتوانیم با نگاه به عملکرد خودمان، اتفاقات تصادفی و شانس را از مهارت و تصمیم های درست تفکیک کنیم.

در بازارهای مالی با عدم اطمینان و در اکثر اوقات با تصمیمات فوری مواجهیم. ممکن است در هر لحظه بهترین تصمیم را بگیریم و ببازیم، و یا بدترین تصمیم را بگیریم و همه چیز درست از آب درآید.

بازار های مالی بارها این فرصت را به ما می دهند تا اشتباه کنیم و هرگز متوجه این اشتباهات نشویم. اما گاهی هزینه ای که برای درک اشتباهاتمان می پردازیم بسیار سنگین خواهد بود.  ما باید یاد بگیریم به تصمیم گیرنده های بهتری تبدیل شویم. به انسان هایی که با داشتن اطلاعات ناقص (با احتمال هر گونه اتفاق عجیب وغریبی) و در شرایط ابهام برای مدت های طولانی، تصمیمات بهتری می گیرند.

امیداوریم بعد از مطالعه درس نتیجه گرایی در بازارهای مالی که زیر مجموعه ای از دروس روانشناسی ترید است در خاطرمان بماند که نتیجه گرایی به خودی خود بد نیست.

همه ما نهایتا به دنبال گرفتن بهترین نتیجه از تصمیمات خود هستیم، نتیجه گرایی آن جایی مشکل ساز می شود که ما نمی توانیم کیفیت تصمیم را از کیفیت نتیجه جدا ببینیم.

در طول زمان نمی توان مدام با اتکا به شانس تصمیم گرفت، پس خاطرمان باشد:

دسته‌ها: اقتصاد رفتاری

اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید
1 سال قبل

اگر کسی از من بخواد در حوزه ی تصمیم گیری (و انتخاب ( به عنوان یکی از مهمترین مهارت های زیر شاخه ای تصمیم گیری)) مطلبی بهشس معرفی کنم. من حتما اون رو به این مطلب ارجاع خواهم داد.
این جمله ی طلایی ” در بازراهای مالی در طولانی مدت نیازمند تصمیم های بهتری هستیم. تصمیمات بهتر در طولانی مدت ما را به تریدر سود آور تبدیل می کند ” در زندگی خیلی خیلی کاربرد داره و داشته برام
شاید هیچ وقت تعریف مرتبی ازش نداشته باشم، اما هم در عملکرد خودم و همچنین در صحبت با دیگری، همیشه این دیدگاه تو ذهنم هست. تصمیم چیزی جدای عدده. موفقیت چیزی جدای عدده. در خیلی موارد نباید سرغ اعداد بریم، باید بریم سراغ تصمیم ها، و اون ها رو بسنجیم.
در جایی هم خیلی زیبا به ریشه ی تصمیم ها اشاره شده بود. انسان ذاتا از روی قضاوت می تونه به نتایجی در مورد دیگران برسه، اما اون چه که مغموم و ناپسنده پیش داوریه.
درس نتیجه گرایی در بازارهای مالی برای من چیزی فراتر از مطالعه در حوزه مالی و رفتاری بود. از اون درس هایی که با منتشر شدنش هیجان خودم بیشتر از همه بود برای خوندنش.

بهنام محمدی
بهنام محمدی
1 سال قبل

یکی از مواردی که نیازه تو دنیای مدرن حتما یاد بگیریم پول و شکل برخورد با پوله، که در یک نگاه کلی با عنوان روانشناسی پول مطرح میشه، امیدوارم با ارائه مداوم این مطالب محتوای مختص این حوزه رو به ساده ترین زبان ممکن ارائه بدیم.