نقش مربی در ترید کردن|آموزش ترید

منتشرشده توسط trade school در تاریخ

نقش مربی در ترید کردن|آموزش ترید

سوالاتی که هر تریدری در آغاز راه معامله­ گری نیاز دارد از خود بپرسد و قطعا درگیر آن خواهد شد این است که ترید را از کجا آغاز کنم؟ نقش مربی در ترید کردن چیست؟  آیا مطالعه کتاب های مربوط به حوزه ترید کافی است؟ آیا صرفا مطالعه مرا به تریدر تبدیل می کند؟ خریدن انواع پکیج های آموزشی چه نقشی در بهبود معامله گری ما دارد؟

برای پاسخ به این سوالات باید در نظر داشته باشیم هر معامله در بازارهای مالی از جنس تصمیم گیری است. ما بارها در مدرسه ترید و در درس های مختلف اشاره کرده ایم که :

ما انسان ها همواره در تصمیم گیری هایمان دچار سوگیری های شناختی هستیم. سوگیری هایی که طی دوره طولانی تکامل به وجود آمده اند.

همانطور که در درسِ مثال های اقتصاد رفتاری|تیشرت مشکی یا سفید؟ دیدیم ما انسان ها حتی در خرید یک تیشرت هم نمی توانیم از سوگیری ها در امان بمانیم. قطعا ما در ترید کردن بسیار نیازمند مطالعه و آموزش مفاهیم مربوط به ترید هستیم، اما وقتی در دنیای واقعی ترید می کنیم می فهمیم مدام دچار خطاهایی در تصمیم گیری هایمان  می شویم که متاسفانه بسیار هم تکرار می شوند.

دن آریلی ( وبسایت دن آریلی ) استاد اقتصاد رفتاری در کتابش این خطاها را بی ­منطقی های پیش بینی پذیر می نامد و معتقد است با مطالعه می توان این خطاها را شناخت و تا حدی کنترل کرد. اما چطور می توانیم این خطاها را ببینیم؟ آیا خودمان قادر به دیدن این خطاها هستیم؟ یا در این زمینه به کمک نیاز داریم؟ در این درس به این سوال پاسخ خواهیم داد.

یک تجربه

چندی پیش با دو نفر از دوستان مسیر پانزده کیلومتری داخل شهری را طی می کردیم، طی پانزده کیلومتر “ما” نزدیک به چهار موقعیت تصادف را تجربه کردیم و خوشبختانه هر چهار مورد به خیر گذشت. راننده بعد از هر موقعیت تصادفی که پیش می آمد می گفت: “ای بابا نمیدونم مردم چرا اینطوری می کنن” . محمد(راننده ماشین)  دوست ما حتی ذره ای به اینکه خود او می تواند عامل این موقعیت های خطرناک به وجود آمده باشد، اعتقادی نداشت. یک هفته بعد محمد در آزادراه قزوین-زنجان با سرعت 150 کیلومتر در ساعت با گاردریل های میان اتوبان( بدون دخالت هیچ یک از مردمِ دورو بر) برخورد کرد ( البته محمد هنوز زنده است ).

خاطره بالا را نقل کردیم تا از آن برای جواب دادن به سوال اصلی این درس کمک بگیریم : آیا ما می توانیم این خطاها را بدون کمک دیگران کشف کنیم و تشخیص دهیم ؟

 برای پاسخ به سوال فوق سراغ دنیل کانمن (+) می روم. کانمن، که می توان او را از متفکران برتر عصر ما دانست و از بزرگان حوزه تصمیم گیری است، در مقدمه کتاب تفکر سریع و کند در مورد تسلط ما به خطاهای شناختی در تصمیم گیری به نکته مهمی اشاره می کند. کانمن می گوید ما در اکثر موارد با شهود خود در مسائل مختلف تصمیم می گیریم، این شهود در تصمیم گیری معمولا کمک می کند تا تصمیم درست را بگیریم، ما به شهود خود اعتماد داریم چون این روش برای میلیون ها سال به بقای ما کمک کرده است. اما مشکلی وجود دارد :

نقش مربی در ترید کردن

همانطور که در مقدمه درس گفتیم : ما در تصمیم گیری دچار سوگیری و تعصبات بسیاری هستیم. و فقط وقتی از این اشتباهات آگاه می شویم که نتیجه آن به ما تحمیل شود. البته از درس نتیجه گرایی می دانیم که نتیجه همواره درستی مسیر را به ما نشان نمی دهد ( که این مورد نیز از مواردی است که مربی می تواند در تشخیص مسیر تصمیمات منتهی به نتیجه، بسیار کمک حالمان  باشد)؛ اما اگر شما هم مثل یکی از دوستان ما هر ماه سیصد دلار در یک حساب معاملاتی قرار می دهید و هر ماه کال مارجین می شوید، نتیجه، کاملا کیفیت تصمیمات شما را نشان می دهد. اما جواب کانمن برای پوشش این خطاها چیست؟ کانمن می نویسد:

کانمن اعتقاد دارد : درست است که ما نمی توانیم این خطاها را در خودمان تشخیص دهیم اما ما انسان ها ذاتا توانایی تشخیص این خطاها را در دیگران داریم. کانمن هدف خود را از نوشتن کتاب تفکر کند و سریع این گونه بیان می کند:

بهبود توانایی شناخت و درک اشتباهات دیگران و نهایتا اشتباهات خودمان در قضاوت ها و انتخاب ها

کانمن معتقد است با مطالعه و تمرین، ما توانایی دیدن این مشکلات را در دیگران به دست خواهیم آورد. کانمن اساس کتاب خود را بر این فرض می گذارد که دوستان ما خطاهای ما را بهتر از خودمان تشخیص می دهند. اما چگونه باید از مربی یا دیگران در شناخت این خطاها کمک گرفت؟

برای جواب دادن به این سوال از کتاب تفکرِ نامطمئن (+) نوشته آنی دوک کمک می گیریم :

آنی دوک، روانشناس و پوکرباز قهرمان جهان ( یکی از بهترین های تاریخ پوکر ) موفقیت های خود را مدیون گروه های حقیقت جویی در پوکر می داند. او در کتاب خویش به شباهت بین پوکر و تصمیمات در دنیای واقعی می پردازد و سپس با بیان چالش های خویش در حوزه تصمیم گیری و خطاهای مرتبط با آن، سعی دارد به معرفی راهکارهایی برای شناخت و تکرار نکردن این اشتباهات بپردازد.

 آنی دوک معتقد است اگر ما به تنهایی نتایج تصمیمات خود را بررسی کنیم گرفتار سوگیری های شناختی مانند نتیجه گرایی خواهیم شد. او عنوان می کند که روزهای اول ورود به دنیای پوکر با خوش شانسی بزرگی مواجه می شود.  برادرش هاوارد لدرر( که او هم از قهرمانان پوکر جهان است ) او را به یک گروه حقیقت جویی ( که همه آنها از بهترین پوکر بازان جهان هستند ) معرفی می کند.

او در یک فصل از کتاب ( تفکر نامطمئن ) در مورد این گروه ها و نحوه کار آنها بحث می کند. اما به طور خلاصه، چه آنی در مسابقات برنده می شده و چه بازنده میبایستی تصمیماتی که حین بازی میگرفته را برای گروه شرح می داده و آنها در کمال صداقت، راهکارهای او را قضاوت می کردند.

از این توضیحات می توان به اهمیت نقش مربی در ترید کردن پی برد. دقیقا کاری که یک مربی آگاه ( یا حتی گروهی از مربیان ) انجام می دهند.  در گروه های حقیقت جویی اگر بُردی اتفاق می افتاده ولی روش غلط بوده به او گفته می شده که عنصر شانس دخیل بوده و او نیازمند تلاش بیشتر برای افزایش مهارت در آن زمینه است و اگر باختی اتفاق می افتاده و مسیر درست بوده باز هم به او اعلام می شده که دچار سوگیری های مختلف نشود و در بازی های بعدی به خودش و روشی که داشته اعتماد کند. این گروه درصد مهارت و شانس در تصمیات را برای آنی مشخص می کردند.

 آنی می گوید : درست است که در نهایت ما در بازی پوکر ( درست مثل فضای معامله گری و اکثر تصمیمات ما در زندگی ) تنها هستیم، اما بارها صحبت های کارشناسانه در مورد موقعیت های مختلفی که ممکن است پیش آید، می تواند به ما کمک کند دید بهتری به شرایط پیش آمده داشته باشیم، اشتباهات کمتری مرتکب شویم و تصمیمات بهتری بگیریم.

اگر ما به عنوان تریدر، مربی یا دوستانی در کنار خود داشته باشیم، یا عضو جوامعی باشیم که بتوانند تصمیمات ما را قضاوت کنند، قطعا اشتباهات خود را کمتر تکرار می کنیم. همه ما در مسیر تریدر یا سرمایه گذار شدن، به گروه هایی  مشابه با گروه حقیقت جوییِ آنی دوک نیاز داریم.

من و دوستم می دیدیم محمد به بدترین شکل ممکن رانندگی می کند ولی برای اینکه او را ناراحت نکرده باشیم، هیجان و استرس را تحمل کردیم و در مورد رانندگی خطرناک و نگاه او به مردم حرفی به میان نیاوردیم. اگر ما رودربایستی را کنار می گذاشتیم و به محمد می گفتیم چهار باری که از تصادف جان سالم به در بردی کاملا شانسی بود و در اکثرشان هم خود شما مقصر بودی ( و البته اگر او هم تعصبات و سوگیری های خاص دیگری نداشت و حرفمان را قبول می کرد ) چند هفته بعد مجبور نبود تا دو ماه گچ را روی قسمت های مختلف بدنش تحمل کند  و هزینه های مادی بسیاری را هم متحمل شود.

در انتها، این درس را با یک جمله کوتاهِ بی نظیر از دنیل کانمن که می تواند عصاره این درس باشد، به پایان می بریم:

«دوستانی که می توانند احساسات تو را درک کنند، اما بیش از حد تحت تاثیر قرار نمی گیرند، می توانند بهترین کمک برای تو باشند.»


اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید عابدینی
9 ماه قبل

این درس برای من یادآور یک خاطره ای شد. یک وقتی من تو یه دفتر ترید فعالیت می کردم و در هر اطاق دوتا تریدر فعالیت می کردیم. من عادت به صحبت در مورد معاملاتم بعد از تموم شدنشون داشتم و دارم. از اون دوست و همکاری که باهم ترید می کردیم، همیشه می خواستم که آخر وقت یا آخر هفته ( هر وقت که معاملاتم جمع شدن و اون وقت داشت ) بشینیم و معاملاتم رو تحلیل کنیم. انصافا هم تریدر فوق العاده توانمندی بود. تحلیل هایی هم که بر روی معاملات من انجام می داد، واقعا ارزشمند بودن و برای من خیلی عالی بودن تحلیل هاش. اما خودش علیرغم اون تحلیل های قوی ای که داشت، معمولا معاملاتش رو با من در میون نمی گذاشت. در حین معاملات مدام استرس داشت. قدم می زد داخل اطاق و گاهی از پنجره ی اطاق که به یه حیاط خلوت باز می شد، انقدر خم می شد به بیرون که من می گفتم الان خودش رو از پنجره پرت می کنه بیرون و میفته پایین. این ماجرا ادامه داشت تا زمانی که یه روز این خیلی زودتر از موعد وسایلش رو جمع کرد و رفت. من نگران شدم و شبش باهاش تماس گرفتم و متوجه شدم که بله اون روز ضرر سنگینی رو متحمل شده. خلاصه فردا که اومد دفتر، نشستیم و صحبت کردیم و من ازش خواهش کردم که اون هم شفافیت در معاملات رو با من داشته باشه و صادقانه بهم بگه که داره چیکار می کنه. و خیلی قاطع می گم که بعد اون اتفاق، و شفافیت بین ما، وضعیت معالمات اون دوستم واقعا دگرگون شد. ما هنوز هم بعد گذشت چندین سال از اون واقعه، مدام میشینیم باهم و وضعیت معاملاتی هم رو بررسی می کنیم. البته اینم خیلی به جد لازمه بگم که، مربی ناآگاه خودش نوع مهمی از آسیب محسوب میشه ها!

در همین رابطه هم یه خاطره بگم. دوتا دوست با بالانس حساب تقریبا یکسان ( اگر اشتباه نکنم دوتا حساب 40 هزار دلاری داشتن که هر کدوم هم 50 درصد تو ضرر بودن و حجم معاملات درگیرشون هم بالا بود ) بهم مراجعه کردن و گفتن که وضعیت حسابشون خرابه و می ترسن دوشنبه که بازار باز میشه حسابی وضعشون وخیم تر هم بشه. من نگاهی به وضعیت معاملاتشون کردم، دوتاشونم دچار اشتباه مشابهی شده بودن. وقتی علت رو پرسیدم، گفتن که باهم بررسی کردن و این شیوه رو عملیاتی کردن. ما با ضرری معادل 20 درصد حساب موفق شدیم از اون معاملات خارج بشیم. اما بحثم اینه که وقتی داریم از گروه حقیقت جویی صحبت می کنیم، منظورمون اون دوستی که سه ساله داره ترید می کنه و تازه داره خودش رو پیدا می کنه نیست، منظور یه مربی کاربلد و توانمنده.

امیدوارم موفق و سربلند باشید.
با احترام
حمید عابدینی