مفهوم کلمه ترید|فروش استقراضی به زبان ساده

منتشرشده توسط trade school در تاریخ

ترید و معامله گری، از نظر ما آن قدر مهم بودند و هستند که بخشی از زمان و توجهمان را برای ایجاد بستری جهت آموزش این مقوله اختصاص دادیم. مدرسه ترید، برای توسعه ی ترید صحیح بر پایه ی زبان فارسی تمام تلاشش را می کند تا مفهوم کلمه ترید را در تمام جهاتش گسترش دهد. این بار به سراغ خود کلمه ی ترید رفته ایم. مانند خیلی از تلاش های ما در مدرسه ترید، برای به دست دادن درکی عمیق از این مساله، به سراغ آنالوژی رفته ایم و با کمک تمثیل مساله را توضیح داده ایم.

از نظر ما در مدرسه ترید، فهم هسته ی مرکزی هر چیزی که در تلاش برای فرا گرفتن آن هستید، کمک بهتری به توسعه ی دانش و در پی آن مهارت شما می کند. این نگاه پروسه گونه به رخ دادها در چشم انداز به ما کمک می کنند بتوانیم هر چیزی را که می خواهیم به دانشمان اضافه کنیم، در جای درست خودش قرار دهیم.

اگر ندانیم عملکرد و ساز و کار سیستم ها چگونه است، نمی توانیم آن ها را بهینه کنیم. و هر چقدر پیچیدگی این سیستم ها بیشتر باشد ( به مانند مساله معامله گری ) این عدم دانایی بیشتر هم می شود. در قسمت خوشبینانه ی ماجرا، شاید هر از چندی اقدامی از سر شانس انجام دهیم و سیستم بهبودی بیابد. اما سه مساله اصلی کماکان وجود دارند:

یک : عدم اشراف بر تغییرات و بهبودها

نمی دانیم در کجای سیستم تغییری ایجاد کردیم که چنین مشکلی رفع شد و احیانا به بهبود نیز منجر شد. همین مساله موجب این می شود که در تکرارهای بعدی، که در ترید بی نهایت هستند، هر بار کلی اقدام شانسی انجام دهیم و همانند تکه چوبی بر روی اقیانوس به این ور و آن ور برویم، و پس از مدت ها ( و در مواردی حتی پس از سال ها )، هنوز نتوانیم درک کنیم که چقدر از نقطه ی شروع فاصله گرفته ایم و این فاصله گرفتن اساسا مطلوب بوده یا خیر! اگر شما با سرعت 120 کیلومتر بر ساعت در حال حرکت باشید، بی آن که مقصد را بدانید مشخص نیست با سرعت 120 کیلومتر در حال نزدیک شدن به مقصد هستید یا با سرعت 120 کیلومتر در حال دور شدن از مقصد! ( البته که خیلی از مبلغین نادان حوزه ی مربی گری، همیشه کاری کردن را بهتر از بی کار ماندن می دانند، تحلیل خواهند کرد که با توجه به گردی زمین، بالاخره، شما به مقصد خواهید رسید. اگر به چنین جملاتی رسیدید، شما با یک شیاد، کلاهبردار و یا احمق روبرو هستید، بی آنکه چیزی بگویید، نفستان را حبس کنید و از آن جا فرار کنید، در این مورد فرار بی هدف هم جایز است.)

دو : استفاده ی نادرست از سیستم ها و افزایش آسیب ها

عدم درک از ساز و کار سیستم ها، ما را به سمت استفاده نادرست از سیستم ها پیش خواهد برد. اگر فکر کنید چرخ گوشت وسیله ایست برای شستشوی دست، بعد چند بار استفاده، احتمالا انگشتی برایتان باقی نماند! شاید این مثال برایتان احمقانه به نظر بیاید. مگر می شود احمقی پیدا شود و دستش را داخل چرخ گوشت بکند برای اینکه دست هایش را بشوید؟ اما متاسفانه ما برایتان در این زمینه خبر خوشحال کننده ای نداریم. خیلی از افراد بدون درک صحیح از بازارهای مالی، با سرمایه و جان و زمانشان همین کار را می کنند. در چنین مواردی نیز، درد حاصله را به درد پیشرفت و پاد شکنندگی نسبت می دهند. ( کاش ادبیات فارسی اجازه ی بیشتری را در استفاده از کلماتی همچون احمق، نادان و کم خرد را بی ما می داد تا مجبور نباشیم این قدر دست و پا بسته به توصیف چنین اقداماتی بپردازیم ).

سه : از بین بردن هویت سیستم ها به نام خلاقیت

اگر شما بدانید یخچال چیست و چه کاربردی دارد، در طول زندگی استفاده ای صحیح تر از آن انجام می دهید. پروسه ی چینش طبقات را طبق الگوهایی نه مشابه دیگران، اما بر پایه ی الگویی نسبتا مشخص و احتمالا نامرئی انجام خواهید داد. فهم ماهیت وجودیِ چیزها، خلاقیت های ما را توجیه پذیر و معنا دار می کنند. درست است که یخچال وسیله ای برای خنک کردن است، اما نمی شود با خلاقیت، از آن برای خنک کردن کفش های کوهتان استفاده کنید. چون در اینجا یکی از اصول اولیه ی یخچال، یعنی بهداشتی بودن را زیر پا گذاشته اید. بنا بر همین مثال لازم است بدانیم اصول معامله گری بر کدام ستون ها استوار است؟

زمان

با درک مفهوم کلمه ترید ، چند اصلِ کناری آن را نیز در می یابید. یکی از مهمترین اصول ترید و معامله گری، دخیل بودن عنصر زمان در این مفهوم است. هر گاه و در هر جا صحبتی از ترید می شود، یعنی چیزی در زمان تغییری می یابد. این تغییر زمان، می تواند از چند ثانیه تا چندین سال متفاوت باشد، اما وجود دارد. در معامله گری هیچ وقت نمی توانید زمان را نادیده بگیرید. هر معامله ای در زمان ضرب می شود. زمان صفر، حاصل ضرب معامله را به صفر تبدیل می کند.

سرمایه

از دیگر اساس های ترید، سرمایه است. شما هر چقدر هم که باهوش و خلاق و متخصص باشید، باید سرمایه ای برای معامله گری داشته باشید. یا سرمایه ای از آنِ خودتان که تمام سود و زیان آن هم به خودتان متعلق خواهد بود. یا سرمایه ای که برای دیگری ست و به احتمال زیاد و در یک اقلیم عاقلانه، ضررها و ریسک های بیشترش برای شما و سودهای بیشترش از آن صاحب سرمایه است ( لوریج نیز چیزی از جنس سرمایه ی قرضی به حساب می آید). مگر اینکه با حیله و نیرنگ بتوانید شیوه ی ناعادلانه ای را برای استفاده از سرمایه مادربزرگتان با او توافق کنید.

ریاضیات

وجود دانش ریاضی نیز از دیگر الزامات حضور در امر معامله گری ست. اگر جایی از کسی شنیدید که همه می توانند تریدر شوند، شما مجددا با یک شیاد کلاهبردار نادان روبرو هستید، این بار هم فرار بر قرار ارجحیت دارد.

در درس های دیگر مدرسه ترید با مفاهیم دیگری همچون روانشناسی ترید و سایر مهارت های ترید آشنا می شوید. اما صادقانه و در نهایت شفافیت باید بگوییم :

اگر درکی از زمان و سرمایه ندارید، و دانش ریاضی عمومی تان در حد قابل قبولی نیست و مسائل ساده ی ریاضی شما را مضطرب و سر در گم می کنند، ترید و معامله گری را رها کنید و به سراغ حوزه های دیگر بروید، اینجا جای شما نیست.

اگر در معامله گری سراغ مهارت های دیگری می رویم، با پذیرشِ پیش شرطِ نهادینه شدنِ این سه چیز در وجود شماست : درک از سرمایه – درک از زمان – دانش ریاضی عمومی.

اما اگر سه شرط بالا را در وجود خودتان حاضر می بینید، لازم است این مفاهیم را در خدمت بگیرید و با طی مسیری طولانی به سمت تریدر شدن، هر روز بر گنجینه ی دانش خود بی افزایید. تا روزی که این گنجینه سر ریز کند و بتواند برای شما سود آور شود.

یک آزمون دم دستی

برای کشف خیلی استعدادها تست های پیچیده ی ریاضی و روانشناسی نیاز نیستند. تفکر صادقانه در مورد همین چند سطر، راه را تا حدود مطلوبی بر شما روشن می کند :

اگر 1000 دلار آورده دارید و همزمان در سرتان رویای خرید خانه ای مجلل را از طریق سود همین 1000 دلار در سال آینده می پرورانید، شما نه فهمی از زمان دارید، نه سرمایه و نه اصلا دانش ریاضی. شما یک انسان متوهم هستید و لازم است برای تراپی به متخصص مراجعه کنید. یا در نهایت و در خوش بینانه ترین حالت، شما یک انسان ماجراجو هستید که خودش را همچون قایق سواران آب های خروشان به دست تقدیر و موج ها می سپارد تا که این رودخانه ی مواج در کجا تصمیم بگیرد، قایقتان را در خود ببلعد.

در انتهای این مقدمه ی طولانی و کم ناسزا! به سراغ جوابی که همان اول باید می دادیم رفته ایم. اما از آنجا که دیباچه ای نسبتا بلند بر این محتوای چند دقیقه ای مورد نیاز بود، نمی شد از آن چشم پوشی کرد. مفهوم کلمه ترید و فروش استقراضی را به ساده ترین شکل ممکن توضیح داده ایم. برای اینکه شبیه معلم های بد اخلاق و بد عنق نشویم، اگر سوالی برایتان پیش آمد در کامنت ها مطرح کنید. شاید سوال خیلی ها باشد.

مفهوم کلمه ترید و توضیح شیوه ی عملکرد فروش استقراضی


اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهنام محمدی
بهنام محمدی
1 سال قبل

درک مفاهیم و معنی کلمه‌ها گویی راز موفقیت در همه چیزه. اینکه به درک درستی از مفهوم ترید کردن برسی.
اینکه نقطه ترید کردن به معنای تجارت کردن
و ورود به معاملات کجاست. اینکه مفهوم قرض گرفتن چیه؟ اینکه مفهوم وام چیه. مفهوم سود چیه و مفهوم ضرر، مفهوم زمان چیه؟ مفهوم فرصت و هزینه.
ما برای کار کردن، رشد کردن، زندگی کردن و ترید کردن نیازمند درک مفاهیم هستیم.

حمید عابدینی
پاسخ به  بهنام محمدی
1 سال قبل

بهنام جان این مساله رو که مطرح کردین یه چراغی تو ذهن من روشن شد. تو دوران سربازی یک سرهنگی داشتیم که هیچ وقت معنا رو فدای عفت کلام نمی کرد. من همیشه فکر می کردم تو اون محیط بود که ایشون اینجوری شده بودن.
دست برقضا ایشون متوجه شدن که من سه تار می نوازم و بنا به اینکه دخترشون هم تازه آموختن سه تار رو یاد گرفته بود، از من درخواست کردن و من هم با کمال میل پذیرفتم که معلم خصوصی این خانوم نوجوان بشم. به این ترتیب من به خانه ی جناب سرهنگ راه پیدا کردم و از نزدیک با خانواده ایشون در ارتباط بودم. جالبه که ایشون در خانه هم ادبیات خیلی متفاوتی نداشت. نه که بی ادب باشه، اما واقعا علاقه ای به استفاده ی نادرست از کلمات نداشت.
این حرف شما من رو یاد ایشون انداخت. هر وقت می رفتیم اطاقشون برای درخواستی، حرفشون این بود که مثل آدم حرف بزن ببینم چی می خوای. و یه اصطلاح جالبی هم داشت تحت این عنوان که “ادب بی خود و تعارفات مسخره نداشته باشین”.
ما حتی در گزارشاتمون برای رده های بالاتر هم این الگو رو داشتیم، خیلی بی تعارف و شفاف می نوشتیم. حس می کنم اون حجم از بی تعارفی رو حداقل میشه در خلوت، با خودمون داشته باشیم. مثلا لازمه یه جایی من به خودم بگم جناب آقای نادان، حضور در فلان جمع به صلاح برند شخصی شما نیست و با همین استواری هم بهش عمل کنم.