مقدمه ای بر پاد شکنندگی|آن چه تو را نکشد تو را قوی تر می کند؟

منتشرشده توسط trade school در تاریخ

فرصتی برای اندیشیدن

جمله ” آن چه تو را نکشد تو را قوی تر می کند ” از افراد مختلفی نقل شده است. اما معمولا این جمله را منتسب به فردریش نیچه فیلسوف آلمانی می دانند (+). در درس شکننده، پاد شکننده، نشکن در یک پاراگراف کوتاه به بررسی این موضوع پرداختیم که آستانه ی این تحمل تا کجاست؟ مرز بین پادشکنندگی و فروپاشی و از بین رفتن کجاست؟ و تا حدودی به این سوال پاسخ دادیم که این واژه برای افراد مختلف با شخصیت ها و تجارب زیسته ی مختلف، متفاوت است. نمی توان این جمله را برای همه تعریف کرد ( در واقع این تعریف نسبی ست). اگر آن درس را مقدمه ای برای ورود به مبحث پادشکنندگی در نظر بگیریم، این درس مقدمه ای بر آن مقدمه خواهد بود. مقدمه ای بر پاد شکنندگی.

این بار ما از شما پرسیده ایم، و مثل اکثر اوقات در مدرسه ترید، بی آنکه جواب مستقیمی داشته باشیم، دلمان می خواهد بیشتر به مساله ای مهم در معامله گری فکر کنیم. در این درس با ارائه یک پاراگراف کوتاه از کتاب انسان ها نوشته مت هیگ، فرصت این تفکر را ایجاد کرده ایم (+).

مت هیگ یکی از پرطرفدارترین نویسندگان عصر ماست که بعد از تجربه افسردگی شدید و رفتن تا مرز خود کشی ، با بیرون آمدن از آن شرایط سخت، تجربیات خود را طی چند کتاب ،با دیگران به اشتراک گذاشته است .

مقدمه ای بر پاد شکنندگی

اگر کال مارجین یا لیکویید شدن و از دست رفتن تمام پولتان را در بازارهای مالی تجربه کرده باشید جملات مت هیگ را با تمام وجود درک خواهید کرد.

[ رایج است که می‌گویند: هر ضربه‌ای که تو را نکشد، محکم‌ترت می‌کند. اما… ]

خیلی وقت‌ها، چیزی که تو را نمی‌کشد ضعیف‌ترت می‌کند. ضربه‌ای که تو را نمی‌کشد، گاه تو را مدت‌ها لنگ خواهد کرد.

چیزی که تو را نمی‌کشد، گاه تو را چنان می‌ترساند که دیگر جرئت نمی‌کنی پا از خانه بیرون بگذاری. حتی گاهی ترسی در تو ایجاد می‌کند که از اتاق خوابت هم بیرون نروی.

ضربه‌ای که تو را نمی‌کشد، گاهی رعشه را در تنت و لکنت را در زبانت ماندگار می‌کند.

آنچه تو را نمی‌کشد، گاه تو را به وضعیتی می‌رساند که سر به چارچوب پنجره تکیه دهی و آرزو کنی به روزهایی بازگردی که هنوز آن ضربه‌ای که تو را نکشت، وارد نشده بود…

تمرین :
اگر تجربه کال یا لیکویید شدن و بازگشت مجدد به بازاهای مالی را داشته اید، حستان از بازگشت بعد از نمردن فیزیکی ( و مردن در مارکت ) و دوباره سرپا شدن چه بوده است؟ قوی تر شده اید یا ترس سراسر وجودتان را فرا گرفته است؟ تجربه خود را با ما به اشتراک بگذارید.


اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهنام محمدی
بهنام محمدی
1 سال قبل

من به عنوان کسی ‌که چند بار کال شدن رو در بازار فارکس تجربه کردم، کاملا با نظر مت هیگ موافقم. بعد از کال شدن ترس و وحشت از معامله برای مدت طولانی آدم رو در بر میگیره و هر بار موقع برگشت به بازار فلج شدن رو تجربه می کردم.

حمید عابدینی
1 سال قبل

من دو تجربه ی متفاوت از این ماجرا دارم. که یکی حاصل دیگریه.

با پول کمی شروع کرده بودم و اوایل کارم بود. تازه اون پول هم قرضی بود، ولی بازار نمی دونه شما پولتون قرضیه یا مال خودتونه، براش مهم نیست اون پول براتون چه حکمی داره، قوانینش مشخصه و لازم به توضیح بیشتر نیست که بگم اون پول رو از دست دادم. حسم تو اون لحظه خیلی بد نبود چون پول زیادی هم نبود، اما از اون مهمتر این بود که متوجه نبودم چه اتفاقی افتاده. بعد گذشت چند روز اما حس های عجیب اومدن. خواب های عجیب، ذهنی که دیگه درست کار نمی کرد و این واقعه تا مدت ها من رو از بازار دور نگه داشت. پول هم داشتم ولی دیگه جراتش رو نداشتم که معامله کنم.

اما یه اتفاق مثبتی هم در پی این ماجرا افتاد، رفتم سراغ یاد گرفتن ترید. هر پولی که جور می کردم، ده درصدش رو هم به آموزش اختصاص می دادم. واقعا اگر قرار بود 1000 دلار حسابم رو شارژ کنم، 900 دلار شارژ می کردم و صد دلار رو می ذاشتم برای آموزش. و قشنگ خاطرم هست که بعدها که دیگه تزریق پول متوقف شد، ده درصد از کل سود ماهیانه رو اختصاص می دادم به آموزش.

همین الان هم اگر کسی بهم بگه راز موفقیتت چی بود، دستش رو میگیرم و می برم می ذارمش اول جاده ی آموزش. راه درست رو همین می دونم. من در کل دوران معامله گریم فقط یکبار کال شدم، اما آثارش هنوز هم بر روحم باقی مونده.

البته اینم بگم که راهنمایی های بهنام ( که اون هم در قالب آموزش بود و هنوز هم قطع نشدن) بسیار موثر بودن برام.

می دونم خیلی طولانی شد، ولی اینم بگم :
امروز بعد گذر این همه سال از ترید کردن، به جرات میگم که همه تریدرهای موفق، تو جمع های موفقی از تریدرها هستن. لازمه جمع های خودتون رو پیدا کنید. چه بهتر که اون جمع هاا م های با تجربه ای مثل بهنام ( هم بنیان گذار مدرسه ترید) رو تو خودشون داشته باشن.

واقعا می تونم بی اینکه متوقف بشم، هفته ها و ماه ها در مورد ترید بنویسم، اما فعلا به همین جا بسنده می کنم.