معامله گرانِ همیشه متضرر | ورشکستگی روانی در بازارهای مالی(1)

منتشرشده توسط trade school در تاریخ

معامله گرانِ همیشه متضرر

شاید افراد خوشبختی وجود داشته باشند که از همان آغازین روزهای معامله گری، همواره سود ده بوده اند و هرگز طعم تلخ باخت ها و شکست ها را در بازار نچشیده اند. اما اگر از این احتمال نزدیک به صفر که عبور کنیم، در سطح میانه معامله گرانی قرار دارند که هم طعم دوره های سود و هم طعم دوره های ضرر را تجربه کرده اند. و در سر دیگر طیف نیز معامله گرانِ همیشه متضرر قرار دارند.

اگر بخواهیم با نهایت صداقت ( طبق آمار منتشر شده از معامله گرانِ همیشه متضرر + ) صحبت کنیم، در این سطور در حال صحبت در مورد اکثریت معامله گران بازارهای مالی هستیم. اما واقعا چرا این اتفاق رخ می دهد؟ این بار از منظر روانشناسی ترید، به این موضوع نگاهی انداخته ایم.

به نظر شما کدام یک از این دو ایده در ذهن انسان ها با شکوه تر است :

شروع درآمد از لحظه ی اول در یک کسب و کار و پروراندن رویای درآمد هنگفت در سر

اگر بازهم بخواهیم صادق باشیم، ایده ی اول در ذهن آدمی جذاب تر است. به هر حال آدم چرا منفی بافی کند. ظاهر کار هم که بسیار ساده و راحت است. یک دکمه ی سل داریم و یک دکمه ی بای. در بدبینانه ترین حالت هم یک شانس 50-50 برای برد ما وجود دارد.

اما کمی که جلوتر می روید، اولین معامله هایی که به سمت خلاف خواسته ی شما به حرکت در می آیند، سر و کله شان پیدا می شود. با خود می گویید چون که بازار سرانجام به مسیر اصلی اش باز می گردد مشکلی نیست! سپس گویی که بازار خیلی خیال همکاری ندارد. بنا به دلایلی که ما نمی دانیم، با طرح ما ( پول درآوردن فوری ) سازگاری نشان نمی دهد و در جهت دلخواه ما حرکت نمی کند. بلکه دقیقا در خلاف ما حرکت می کند. و این زمانی ست که کم کم هیجان ورود به یک معامله ی جذاب، تبدیل به اضطراب، و دلهره ی جستجوی راه حلی برای خروج از همان معامله تبدیل می شود. آدرنالین ترشح می شود، ضربان قلب بالا می روند و قلبتان می خواهد از قفسه سینه تان بیرون بزند، کف دست ها عرق می کنند، و ظاهر هیجان زده تان، بسیار سریع تبدیل به ظاهری پر از ترس می شود.

با خود می گویید : خب حالا ببینیم چه می شود. ناگهان معامله جهش می کند، اما باز هم در جهت مخالف. چرا اینطور شد؟ هنگامی که وارد معامله شدیم که دلمان خیلی قرص بود. مگر می شود که اینطور شود؟ بله می شود و حالا شده. آن قدر در ضرر پیش رفته ایم که دیگر توان خروج از معاملات ضرر ده را هم نداریم. و باقی ماجرا هم که برایتان قصه ی غریبی نیست!

روایت بالا، آن قدر تکراری ست که می شود در انتهای آن نوشت : باقی ماجرا هم که برایتان قصه ی غریبی نیست!

این اتفاق خیلی رایج است. حتی بر سر بسیاری از معامله گران برتر نیز آمده است. دلایل زیادی هم برای رخ دادنش وجود دارد : غفلت، عدم تسلط بر استرس، عدم توانایی در تصمیم گیری، عدم درک صحیح از مقوله ی ریسک، ناشکیبایی، ناتوانی در اقرار به اشتباه، بی تجربگی، یا بسیاری دلایل دیگر.

فارغ از تمام دلایلی که برای این رخ داد وجود دارند، به نظر می رسد همه ما در یک جواب اشتراک داشته باشیم : از دست دادن پول چیز جذابی نیست. سرگرم کننده هم نیست.

در درس های آتی این سری به ادامه ی این مطلب خواهیم پرداخت.


اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها