چه چیزی معامله کنم؟|لزوم تمرکز در بازارهای مالی

منتشرشده توسط trade school در تاریخ

ورود به بازارهای مالی از هر نوعی، با همین سوال شروع می شود : چه چیزی معامله کنم؟

بازارهای مالی ( و بروکری که انتخاب می کنید ) همیشه دست شما را برای معامله ی تعداد زیادی از نمادها باز می گذارند. در واقع این شما هستید که تصمیم می گیرید و انتخاب می کنید که چه چیز یا چیزهایی معامله کنید. اما همیشه هم این طور نیست که انتخاب های بیشتر، به نتایج بهتر و آرامش بخش بیشتری ختم شوند. گاهی همین فزونی، موجب سردرگمی های طولانی مدت و مشکلات عدیده برای معامله گران می شود.

برای درک عمیق تری از این موضوع به سراغ روایتی کوتاه از کتاب سلاطین نام های تجاری نوشته ی مت هیگ رفته ایم. ( نویسنده ای که قبلا در درس مقدمه ای بر پاد شکنندگی|آن چه تو را نکشد تو را قوی تر می کند؟ از او نام بردیم و اگر این مطلب کوتاه را هنوز نخوانده اید، توصیه می کنیم حتما سری به آن بزنید. )

مت هیگ در کتاب سلاطین نام های تجاری (+)، به بررسی 100 برندی پرداخته که هر یک به طریقی موفق به توسعه ی کسب و کار خود شده اند. در فصل چهارم این کتاب سراغ برندهایی رفته که از تمرکز، راه توسعه ی خود را یافته اند. ما نیز به جهت ایجاد تنوع در روایت، موقعیت را مناسب دیدیم که سراغ یکی از این روایت های شیرین و جذاب برویم وبحث خودمان را پیش ببریم.

کاسمو پولیتن

کاسمو پولیتن در زمان تاسیس در سال 1886 در نیویورک به عنوان ” مجله ای برای همه اعضای خانواده ” معرفی شد. مجله ای که از انتشار هیچ داستانی دریغ نمی کرد. خاطرات مردم را منتشر می کرد، سرگرمی بود، داستان تخیلی داشت. کاسمو پولیتن در تلاش بود که کل جامعه را تحت پوشش محتوای خود داشته باشد و از فرد فرد آن ها برای خودش مخاطبی دست و پا کند. از کودک شیرخواره گرفته تا مسن ترین فردی که هنوز توان نفس کشیدن داشت، در تفکرات مسئولین کاسمو پولیتن، می توانستند یک مخاطب باشند. مجله تا سال های حوالی 1945 و قبل از ظهور بسیاری از مجلات دیگر و در بازار بکر آن سال ها، گلیم خود را از آب بیرون می آورد و می توانست حقوق کارکنان و هزینه های جاری را بپردازد.

طی تمام این 50 سال! ایده از این قرار بود که ما کسب و کار نوپایی هستیم و در حال رشد زیر ساخت ها برای خودمان، و توسعه ی فرهنگ برای مردم هستیم. مسئولان کاسمو پولیتن علاقه ای به پذیرش منطقی دوره ی رشد و شکوفایی نداشتند و برای کسب و کاری که فقط دو سال زمان لازم داشت تا از دوره ی اولیه عبور کند، زمانی معادل 50 سال صرف کردند.

اما داستان به همین جا ختم نشد و با آشفته شدن بازار مصرف کتاب در سال های 1945 ( سال انتهایی جنگ جهانی دوم و فقر شدید همگانی ) بهانه ای جدید برای کاسمو پولیتنی ها جور شد. و شاید با توجه به آن صبر 50 ساله برای پیدا کردن جایگاه خودشان، برایتان عجیب نباشد که آن ها بیست سال بعدی را نیز به همین منوال کج دار و مریز ادامه دادند و موفقیتی حاصل نکردند. کار به جایی رسید که شمارگان نشریه بسیار افت کرده بود و همان تعداد اندک نیز فروش نمی رفتند. حقوق کارکنان تقریبا پرداخت نمی شد و تیم مجله روز به روز در حال ضعیف شدن بود.

در سال 1965 و درست بیست سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم، و درست بعد از درگذشت صاحب امتیاز قبلی، صاحب امتیاز جدید کاسمو پولیتن، فهمید که باید تغییری صورت پذیرد. او خیلی زمان را از دست نداد و سراغ یکی از بهترین گزینه های آن زمان رفت.

هلن گارلی براون ( ویکی پدیای انگلیسی + )، نویسنده کتاب محبوب ” جنسیت و دختر مجرد ” به سردبیری مجله ی کاسمو پولیتن انتخاب شد.

خانم هلن گارلی براون با نسخه ای از مجله ی کاسمو پولیتن در دست ( منبع عکس + )

خانم گارلی براون انسان شفاف و کارآزموده ای بود. او سریعا تشخیص داد که به دلیل نامشخص بودن قشر مخاطب، عملا مجله محتوای درستی را نمی تواند عرضه نماید. بنابراین سردبیر جدید با تغییر مخاطبین مجله به زنان موفق، آزاد اندیش و متجدد توانست این مشکل را در کمتر از یک سال حل کند.

براون توانست در اولین شماره ای که با سردبیری او منتشر می شد، 90 درصد از مجله های چاپ شده را به فروش برساند و خیلی زود به یکی از ده مجله ی پرفروش آمریکا مبدل شد. خانم براون با این روند پیشرفت، به مدت بیست سال بر مسند سردبیری کاسمو پولیتن تکیه زد و پس از آن کاسمو را با موفقیت هایی که حالا دیگر پایدار شده بودند و راه خودشان را یافته بودند، تنها گذاشت و رفت.

آیا شما نیز به سندروم کاسمو پولیتن دچارید؟

در ابتدای درس اشاره ای داشتیم که در بازارهای مالی، نمادهای زیادی هستند که می توانید آن ها را معامله کنید. می توانید سراغ تک تک ارزهای دیجیتال موجود بروید و تمام آن ها را معامله کنید. می توانید در بازار فارکس تمام جفت ارزها را معامله کنید. می توانید کالا، سهام یا خیلی چیزهای دیگر را معامله کنید.

اما توانستن، دلیل کافی و مطمئنی برای انجام دادن خیلی از کارها نیست. اگر سرنوشت سال های ابتدایی کاسمو پولیتن را بخوانید، بارها به این جمله ی عجیب برخواهید خورد :

کاسمو پولیتن در تلاش بود که کل جامعه را تحت پوشش محتوای خود داشته باشد و از فرد فرد آن ها برای خودش مخاطبی دست و پا کند. از کودک شیرخواره گرفته تا مسن ترین فردی که هنوز توان نفس کشیدن داشت، در تفکرات مسئولین کاسمو پولیتن، می توانستند یک مخاطب باشند.

همین دیدگاه به ظاهر هوشمندانه بود که آن ها را 70 سال در یک دور باطل نگه داشته بود.

اگر بر فرض محال، منابع مالی معامله گران نیز به صورتی باشد که بتوانند سال های زیادی را صرف تجربه ی تک تک نمادهای موجود در بازارهای مالی بکنند، منابع زمانی آن ها، همانند سردبیر اول کاسمو پولیتن بالاخره تمام می شود.

تحلیل تکنیکال ، تحلیل فاندامنتال ، سنتیمنت

احتمال بسیار زیاد شما هم مثل بسیاری از تریدرها، اسم یکی از این سه مورد را شنیده اید ( شاید هم با هر سه تای این عبارات آشنایی دارید. ). بحث و گفتگوی همیشگی میان تحلیلگران تکنیکال و فاندامنتالیست ها، از جمله بحث هایی ست که احتمالا هیچ گاه پایانی بر خود نخواهد دید. کسانی که به سنتیمنت و حرکت کندل ها و حال و هوای بازار هم معتقدند، تعداد کمی نیستند. اما در میان تمام این تحلیل های کوتاه، آیا تا بحال فکر کرده اید که تحلیل های بلند مدت تری نیز در بازار وجود دارند ؟

تحلیل هایی همچون تکنیکال یا فاندامنتال و چیزهایی از این دست، در رده های بسیار پایین تر معامله گری قرار می گیرند. آنچه معامله گری را در بلند مدت امکان پذیر می کند، تسلط بر روانشناسی ترید و معامله گری ست. درست است که متاسفانه محتوای آموزشی ( و تعدا کثیری از بسته فروشان ) بازارهای مالی، تمام تاکید خود را بر این مورد قرار داده اند که تحلیل های تکنیکال و کوتاه مدت را مهم و راه رستگاری معرفی کنند، اما این به اهمیت این مباحث نمی افزاید. خوب یا بد، ما برای معامله گری موفق، راه میان بری نداریم جز آموزش اصولی که خود همین آموزش ها نیز مدام ادامه دار هستند و در حالت اولیه سال ها زمان خواهند برد. معامله گری یک مسیر طولانی، شیرین و بی انتهاست که مدام باید در آن یاد بگیریم و آموخته هایمان را به کار ببندیم.

لزوم تمرکز در بازارهای مالی

اگر راهتان به محضر بزرگان بازارهای سنتی ( مثل خشکبار، آهن، پارچه و … ) افتاده باشد، احتمالا یکی از سوالاتی که ذهنتان را مشغول خواهد کرد، شیوه ی تحلیل و آرامش این تجّار خواهد بود. نه سیستم تحلیل پیچیده ای در کار است و نه استرسی از تغییر بازارها را در حالات افراد مشاهده خواهید نمود. ( صرفا جهت اطلاع، هر سه بازار ذکر شده ی فوق ( خشکبار – آهن – پارچه ) از بازارهای سنگین از جهت تغییرات و وابستگی و همبستگی به بسیاری از اتفاقات دیگر از جمله ارزهای خارجی و … هستند )

دلیل این حجم از اطمینان از کجا می آید، بخش اندکی از این آرامش از دل سرمایه می آید. اما بخش بزرگترش حاصل سال ها حضور و فهم یک نماد مشخص در بازاری مشخص است. این افراد به مرور دریافته اند که شب عید نوروز باید چگونه خرید کنند و در تابستان های کم کار نباید زیاد جان و سرمایه ی خود را در معرض آسیب قرار دهند.

سال ها تمرکز بر بازاری مشخص، به آنها تفاوت میان حرکت فیک بازار و آغاز روند های بلند را آموخته است.

آن چیزی که در پرش از نمادی به نماد دیگر از معامله گران گرفته می شود، لذت و قدرت عمیق شدن در تغییرات خاص آن نمادهاست. اگر شب عید فصل تلاش و فروش فعالین خشکبار است، فعالین بازار آهن، سرمایه ی خود را به دست نمی گیرند و وارد فعالیت خشکبار نمی شوند! آن ها صبر می کنند تا زمان معامله ی خودشان در نمادی که در آن متخصص هستند فرا برسد.

آیا این اقدام برایتان آشنا نیست؟ معامله گری که تا دیروز در فارکس طلا ترید می کرده، چون امروز در نماد طلا فرصتی پیش نیامده، تحلیل تکنیکال انجام داده و موقعیتی پیدا کرده و در حال آغاز معامله در جفت ارز nzdcad است. این مدل از معامله بیشتر شبیه شوخی است تا جدیت در بازار ( البته در این مورد اگر بخواهیم وسواس کلامی داشته باشیم بهتر است به جای شوخی بنویسیم : مسخره بازی و حماقت. )

اگر وقت و سرمایه تان برایتان اهمیت دارد، وقت آن است که شما نیز این سوال را از خود بپرسید : چه چیزی معامله کنم؟ و در پی یافتن این جواب باشید. البته که یافتن این جواب هم به متغیرهای بسیاری وابسته است که در درس دیگری به آن متغیرها خواهیم پرداخت. متغیرهایی چون میزان سرمایه، روحیات معامله گر، شناخت و سمت و سوی مطالعات معامله گر.


اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید عابدینی
1 سال قبل

یه چیز جالبی هم به ذهن من اومد. یه جا مهمونی بودیم دوستی می دونست که من ترید می کنم و چون تو جمع هم چندتا تریدر تازه کار داشتن، از این قضیه خیلی استقبال شد. خیلی هم با هم گپ خوبی داشتیم و فضا خوب بود. یهو یکی از همون دوستان تو تبلتش یه چارتی در آورد و بهم نشون داد. مشخص نبود اصلا تغییرات چیه، فقط چندتا کندل صعودی و نزولی مشخص بود تو تایم فریم 15 دقیقه ای. گفت آقای مهندس به نظرتون اینجا بای بزنم یا سل؟ واقعا باقی مهمونی رو در مورد همین سرفصلی که امروز اینجا نوشتیم، صحبت کردم. این مبحث اهمیت خیلی زیادی داره و به نظرم یکی از اون فوت های کوزه گری تو معامله گریه.

بهنام محمدی
بهنام محمدی
1 سال قبل

روزهای اولی که با بازارهای مالی آشنا شدم هر روز یک ویدیو در مورد ترید و معامله گری در وب فارسی جستجو میکردم تا اطلاعات خودم را افزایش بدهم. یک روز به استادی برخوردم که با هیجان از ۲۴ ساعته بودن بازار و وجود هزاران نماد ارزهای دیجیتال صحبت می‌کرد. و آن را از مزیت‌هایی می دانست که بازار بورس ایران فاقد آن است.‌روزهای ابتدایی معامله گری من بود و من هم از این تنوع استقبال کردم. واچ لیستم را باید چند باری بالا پایین میکردم تا نمادی که دیروز معامله کرده بودم پیدا کنم. هر رسیدن به نقطه مقاومت و حمایت در هر کالایی را فرصت میدیدم. همه تخم مرغ‌هایت را در یک سبد نگذار هم که استاد فریاد می‌زد مدام در ذهنم می چرخید. اما نتیجه این بود که بازار و ترید کردن هر روز برایم خسته کننده تر و سخت تر می شد.‌ مدام حد‌ ضررهایم فعال می شد و باخت را تجربه می کردم و دنبال کالایی دیگر میرفتم. این مسیر طی شد تا بالاخره بتوانم برای خودم محدودیت ساخته و نماد مورد نظر خودم زا انتخاب کنم.
مثالی که زدید و مطلبی که نوشتید از بهترین مطالبی بود که از شما تا به امروز خواندم.
منسجم و آموزنده
سپاسگزارم