درماندگی آموخته شده|من تریدر هستم
اگر اثر دانینگ کروگر را دست بالا گرفتن مهارت هایمان در ترید کردن تعریف کنیم، درماندگی آموخته شده نقطه مقابل این وضعیت است. در درس اثر دانینگ کروگر گفتیم که تریدر ها در ابتدای راه، همواره توانمندی خود را بالاتر از آن چیزی که هست، تخمین می زنند. حال به سراغ یکی دیگر از مواردی می رویم که ممکن است برای تریدرها پیش بیاید. درماندگی آموخته شده ( یا ناتوانی آموخته شده ) یکی از مواردی است که باعث می شود تریدرها بعد از مدتی ترید کردن تصمیم به ترک بازار بگیرند.
اگر در ترید کردن سابقه حداقلی داشته باشید، حتما در اوایل مسیر بعد از موفقیت و شکست های پشت سرهم که معمولا هم سمت شکست آن سنگینی بیشتری دارد، به این نتیجه رسیده اید که شما برای ترید کردن ساخته نشده اید و دیگر نمی توانید ترید کنید. گاهی این تجربه، تجربه درستی است و همانطور که در درس مفهوم کلمه ترید به این موضوع پرداخته شد، ترید کردن مهارتی است که پیش نیازهای بسیاری را می طلبد ( و اگر قصد ادامه ندادن در این بازار را داریم، بهتر است با نظر مربی ترید، این مساله رد یا تایید شود. ) اما گاه پیش می آید که ما در ترید کردن، درماندگی را می آموزیم و با اینکه احتمالا ویژگی های مناسب زیادی برای ترید کردن داریم به این این باور می رسیم که من تریدر نیستم و توانایی سود ده شدن در بازار را ندارم.
اما درماندگی آموخته شده چیست؟
مفهوم درماندگی آموخته شده اولین بار توسط پیتر سلیگمن (+) از بنیانگذاران و بسط دهندگان روانشناسی مثبت گرا ارائه شد. سلیگمن در دوره دانشجویی خود و طی آزمایش های شرطی سازی، به چالشی برخورد که باعث شد مفهوم درماندگی آموخته شده در ذهن او شکل بگیرد.
در این آزمایش ها برای درک مفهوم شرطی سازی تعدادی سگ انتخاب و در محیط محصوری قرار داده می شدند و به آنها شوک الکتریکی داده می شد. سگها به دو دسته تقسیم می شدند :
دسته اول می توانستند با پریدن از یک مانع کوچک و رفتن به سمت دیگر از شوک الکتریکی رهایی یابند
دسته دوم سگ هایی بودند که کاری از دستشان بر نمی آمد و مجبور بودند شوک را تحمل کنند.
طبیعتا دسته اول بعد از مدتی در می یافتند با پریدن از مانع و رفتن به بخش دیگر می توانند از درد رهایی یابند و بایستی همواره این کار را انجام می دادند. اما بعد از مدتی و تکرار مداوم این آزمایش توسط گروه های مختلف دانشجویی اتفاق عجیبی افتاد. هر دو گروه سگ ها تصمیم گرفتند که با گرفتن شوک کاری انجام ندهند و روی زمین نشسته و زوزه بکشند. سلیگمن در آن لحظه آنجا بود و این اتفاق را از نزدیک مشاهده کرد او در خاطرات خود می گوید :
من درماندگی را در چشمان آن سگ ها دیدم
این اتفاق موجب علاقه مند شدن سلیگمن به این مبحث شد. سلیگمن متوجه شد س گها و گروه بندی هایشان در آزمایش های مختلف مدام عوض می شوند. سگها یک روز در گروهی هستند که با رفتن به محلی دیگر قطع شدن شوک را تجربه می کنند و روز دیگر در گروه دیگری که شوک به هر حال ادامه دارد و کار خاصی از سگ ها بر نمی آید. سگ ها کم کم به این نتیجه رسیده بودند که تلاش آنها نیست که موجب قطع شدن شوک می شود.
سلیگمن این آزمایش را اصلاح کرد و مفهوم درماندگی آموخته شده را بررسی کرد. او در این آزمایشها با تقسیم کردن سگها از ابتدا به دو دسته، مفهوم جدید درماندگی آموخته شده را روی آنها امتحان کرد. گروهی همیشه با رفتن به جای جدید از شوک رها می شدند اما گروه دوم گاهی با رفتن به محیط جدید شوک را از دست می دادند و گاهی شوک ادامه داشت. سگ های دسته دوم بعد از مدتی دچار درماندگی شدند و مانند سگ های آزمایش اول بعد از مدتی نشستند و دیگر کاری برای بهبود اوضاع نکردند.
سلیگمن بعدها این آزمایش ها و مطالعات را بسط داد و مفهوم درماندگی آموخته شده را وارد دنیای انسان ها کرد. درست شنیدید انسان ها. ما انسان ها هم به شیوه های مختلف درماندگی را می آموزیم. این درماندگی چه در سطوح فردی و چه در سطوح اجتماعی ما را به این باور می رساند که تلاش کردن بی فایده است. و هیچ چیز تحت کنترل ما نیست.
مرور یک خاطره
در اوایل سال های دانشجویی، ساعاتی در هفته را به تدریس ریاضی می پرداختم تا هم کمک خرجی بر هزینه هایم باشد هم عطش به تدریس را در خود کمی آرام کنم. با توجه به درک بهتر مفهوم ریاضیات و مهارت نسبی که در تدریس این درس داشتم، ریاضی اولین انتخابم بود. در خلال این آموزش ها به یک دانش آموز پایه سوم دبیرستان برخوردم که در جمع و تفریق اعداد مثبت و منفی مشکل داشت. یا بهتر است بگویم هیچ نمی فهمید. این درس که چندین سال گذشته همیشه هم همراه او بود به کابوسی برای او بدل شده بود. در اولین جلسه آموزش اتفاق جالبی افتاد. شروع به آموزش مفهوم اعداد مثبت و منفی به او کردم و حدودا یک ساعتی این آموزش ادامه داشت. برای اینکه میزان پیشرفت را متوجه شوم از او خواستم که به چند سوال پاسخ دهد.
این شرح آن ده دقیقه ای است که به سوال و جواب اختصاص یافت ( اعداد به صورت تصادفی انتخاب شده اند، به جز بند آخر که کاملا در ذهنم نقش بسته است )
سوال اول را پرسیدم
? = ( 3- ) + ( 5+ )
بعد از کمی فکر کردن و نوشتن و شمردن انگشتان بالاخره جواب درستی به سوالم داده شد. خوشحال از پیشرفت سوال بعدی را پرسیدم.
? = ( 6+ ) – ( 3- )
متوجه شدم که جواب دادن به این سوال از توانایی او خارج است. سوال های بعدی را پرسیدم و در ادامه در ده سوال بعدی هیچ پاسخی از او دریافت نکردم. ناگهان سوالی به ذهنم رسید.
گفتم محمد جان سوال آخر:
? = ( 2 ) – ( 2 )
در کمال ناباوری هیچ جوابی شنیده نشد. دوباره با صدای بلند گفتم: محمد جان یک ذره دقت کن دو منهای دو چند میشه؟ اما محمد قرار نبود جوابی بدهد. سرخی صورتش و کلافگی اش داشت این پیام را می داد که بهتر است این جلسه همینجا تمام شود.
من نمی دانستم چه اتفاقی افتاده، متوجه شده بودم که او احتمالا مشکلی با این درس ساده ندارد و او به این باور رسیده که نمی تواند این درس را بفهمد. سال ها بعد و هنگام مطالعه در حوزه روانشناسی و توسعه فردی وقتی به درس درماندگی آموخته شده رسیدم، اولین شخصی که در ذهنم مجسم شد، محمد دانش آموز آن سالهای من بود. بالاخره درک کردم چه اتفاقی برای محمد افتاده بود. او در طول چند سال پیوسته نفهمیدن آن موضوع ساده، درماندگی را تمام و کمال آموخته بود. تا جایی که وقتی بحث مثبت و منفی ها پیش می آمد جواب سوال دو منهای دو که آن مفهوم را به یادش می آورد هم برایش غیر ممکن می شد.
آیا ترید چیزی جدای زندگی ست ؟
ترید کردن هم ازین قاعده و روایت های بالامستثنی نیست. اگر ما در ترید کردن طوری پیش برویم که مدام معاملاتمان با سود و ضرر و اغلب ضررهای بزرگتر همراه باشند کم کم به این نتیجه می رسیم که ترید کردن کار ما نیست و به عبارت دیگر در ترید کردن درمانده می شویم. ترید کردن مسیری است که عموما به تنهایی آغاز می شود، اما برای ادامه این مسیر سخت ما به کمک نیاز داریم. ما در ترید کردن نیازمند کمک هستیم. تا زمانی که ذهن ما دچار کمیابی، خود بزرگ بینی، نتیجه گرایی، حرص، ترس، استرس، طمع و انواع دیگر سوگیری ها شده از شرایط آگاهی بیشتری پیدا کنیم . منابع ما در بازارهای مالی سریع تر و ساده تر از آن چه فکرش را می کنیم در معرض نابودی هستند.
تمرین :
اگر شما هم مواردی از درماندگی آموخته شده را تجربه یا مشاهده کرده اید آن را با ما به اشتراک بگذارید.
خاطره محمد جالب بود و اموزنده