سوگیری پس نگر | “دیدی گفتم” در ترید کردن
در درس نتیجه گرایی، از نگاه متفاوت به مسیر معامله گری و اهمیت نگاه بهتر به کیفیت تصمیم گیری و متمرکز نشدن روی نتایج گفتیم. این که آیا نتایجی که در بازارهای مالی به دست می آوریم می توانند کیفیت ترید ما را تعیین کند یا نه؟ در آن درس به این سوال پاسخ دادیم که، ما فعالیت های خودمان را در بازارهای مالی با چه چیزی ارزیابی می کنیم؛ کیفیت تصمیم یا کیفیت نتایج؟ این درس با عنوان سوگیری پس نگر تکمیل کننده درس نتیجه گرایی است. در واقع این سوگیری، نتیجه گرایی را شدت بیشتری می بخشد و در صورت ناآگاهی از آن مشکلاتی برای ترید کردن ما به وجود خواهد آورد. برای درک بیشتر این موضوع و قبل از ورود به فضای معامله گری با یک مثال در دنیای واقعی به شرح این سوگیری می پردازیم.
در تدوین این درس از کتاب “کج رفتاری” اثر ریچارد تیلر کمک گرفته شده است.
همه ما دوستان و آشنایانی داریم که عبارت “دیدی گفتم” ورد زبانشان است. هر تصمیمی که ما بگیریم و هر نتیجه ممکن که به دست آید آنها از یک سمتی پیدایشان می شود و به ما یاد آوری می کنند که، آنها قبل از تصمیم گیری به ما گفته بودند که نتیجه چه خواهد شد. فرقی هم نمی کند، نتیجه چه خوب باشد یا بد، آن ها حاضرند که “دیدی گفتم اینطوری می شود” خودشان را برایمان خرج کنند. خبر خوب این است که ما می توانیم بعد از مدتی آن دوست ها و دوستی ها را در دنیای فیزیکی حذف کنیم، تا از فشار روانی که بر ما وارد می کنند رها شویم. اما خبر بد این است که تقریبا همه ما انسان ها به این سوگیری گرفتار هستیم. ما در مواقعی این سوگیری را برای دیگران و در اکثر اوقات، با شدت بیشتری، برای خودمان به کار می بریم.
سوگیری پس نگر
این سوگیری توسط دو تن از شاگردان دنیل کانمن و آموس تورسکی با نام های باروچ فیشه +، و پاول اسلویک معرفی و بسط یافته است. و به زبان ساده این موضوع اشاره دارد که:
یک مصداق عمومی برای این وضعیت، انتخابات است. طبق مطالعاتی که این دو دانشمند انجام داده اند اکثر مردم بعد از انتخابات فکر می کنند که قبل از انتخابات، انتخاب فرد برگزیده را درست پیش بینی می کردند؛ حتی اگر در انتخابات به آن شخص رای نداده باشند.
یکی از وضعیت های دیگری که این سوگیری مشکل بوجود می آورد، در پروژه هایی است که مدیرعامل باید مسئولیت را بین مدیران تقسیم کند. مدیران به تجربه می دانند که مدیران رده بالاتر اهمیتی برای کیفیت تصمیمات قائل نیستند و فقط نتیجه برایشان مهم است و اگر نتوانند نتیجه مطلوب (حتی با تصمیمات منطقی و خوب) را به دست آورند احتمالا تبعاتی برای آن ها در پی خواهد داشت و شکست پای آن ها نوشته خواهد شد. از طرفی اگر شکستی اتفاق بیفتد مدیر عامل که مثل اکثر ما سوگیری پس نگر، بخشی از میانبرهای ذهنی اوست، به لطف این سوگیری، تقریبا همیشه عنوان خواهد کرد که از اول می دانسته این اتفاق خواهد افتاد. او شخصا شکست را پیش بینی می کرده و مدیر مربوطه ریسک های مورد نظر را به حساب نیاورده است. مدیران در این موراد سعی می کنند تا از قبول مسئولیت شانه خالی کنند یا نهایتا با اجبار مسئولیت مورد نظر را می پذیرند.
“دیدی گفتم” در بازارهای مالی
همانطور که گفتیم این سوگیری فقط در قضاوت کردن دوستان و زیردستان اختلال ایجاد نمی کند؛ ما تصمیمات خودمان را هم بعد از آشکار شدن نتیجه با سوگیری قضاوت می کنیم. پس این سوگیری در ترید کردن و فضای معامله گری و سرمایه گذاری (که چیزی جز تصمیم گیری و انتخاب های مداوم نیست هم،) مشکلات فراوانی به همراه خواهد داشت. سوگیری پس نگر در معاملاتی که با حد سود به پایان رسیده اند، اثری مثل اثر دانینگ کروگر(+) دارد و باعث خود بزرگ بینی و دست بالا گرفتن توانمندی هایمان می شود. یعنی باعث می شود بعد از خوردن هر حد سود مدام به خودمان تلقین کنیم که من می دانستم این معامله سودآور خواهد بود.
در مواردی هم که حد ضررمان فعال می شود ما شروع می کنیم به تخریب خودمان و اینکه ما از اول هم می دانستیم که این اتفاق خواهد افتاد و این معامله ضرر ده خواهد بود ولی اقدام کردیم.
ادامه ی این روند در معامله گری باعث می شود که گاهی با اعتماد به نفس کاذب به سراغ معاملات برویم و گاهی هم مثل آن مدیران که از قبول مسئولیت فرار می کردند، کم کم به معامله گری تبدیل شویم که از ترید کردن فرار می کند.
ما در مجموعه درس های ابهام (+) گفتیم که تلاش اصلی ما در معامله گری کاهش ابهام در معاملات و رفتن به سمت ریسک است. ما همواره باید به خاطر داشته باشیم که :
هیچ معامله ای را نمی توان قبل از ورود به معامله و حتی بعد از دیدن نتیجه یک معامله موفق یا ناموفق به حساب آورد.
بازارهای مالی سیستم های پیچیده ای هستند که اجزای بسیار زیادی روی آن تاثیر می گذارند و تغییرات را در آن به وجود می آورند. با قطعیت می توان گفت ما قبل از فعال کردن یک معامله هیچ ایده ای نسبت به نتیجه آن نداریم و این باید بعد از به اتمام رسیدن معامله هم همواره یادمان باشد. ما به عنوان یک معامله گر باید روی روانشناسی ترید، مطالعات بازار، مدیریت سرمایه و مواردی که کمک می کنند به تریدر بهتری تبدیل شویم تمرکز کنیم و نهایتا تصمیمات بهتری در بازارهای مالی بگیریم؛ فارغ از نتیجه ای که به دست می آید. پر واضح است که تنها این مسیر است که نهایتا ما را به یک تریدر واقعی و سودآور تبدیل می کند.