قمارباز فیودور داستایفسکی|مقدمه ای بر روانشناسی قمار

منتشرشده توسط trade school در تاریخ

مقدمه ای بر روانشناسی قمار

در درس قبلی که بریده هایی از کتاب قماربازِ فیودور داستایفسکی را انتخاب و منتشر کردیم به تسلط این نویسنده نابغه روسی به روانشناسی قمار اشاره کردیم. ما در مدرسه ترید تلاش خواهیم کرد تا سلسله درس های روانشناسی قمار را به عنوان یک زیر مجموعه از روانشناسی ترید توسعه و بسط دهیم تا تریدرها با شناخت این مبحث در  دام  قمار کردن در بازارهای مالی نیفتند. این سلسله مطالب را با درس مقدمه ای بر روانشناسی قمار کلید زدیم.

بازارهای مالی به خاطر ذات خود، به شدت عطش قمار کردن را در ما تحریک می کنند. قمار در بازارهای مالی بر بستر اینترنت، مثل قمار کردن در فضای فیزیکی به شدت اعتیادآور است و می تواند تریدر را با چالش های بسیار سنگینی روبه رو کند.

در درس آنالوژی، ابزار زندگی در ابهام به بررسی تفاوت میان ریسک و ابهام پرداختیم ( اگر هنوز تفاوت میان ریسک و ابهام را درک نکرده اید، با مطالعه ی این درس و درک این تفاوت، می توانید عملکرد خود را در معاملات بهتر ارزیابی نمایید )

اگر بخواهیم قمار را جایی میان ریسک و ابهام قرار دهیم، قمار آخرین نقطه ریسک است.

اگر برای مدتی در فضای واقعی ترید کرده باشید، حرص و طمع و تمایل به قمار کردن با بخش بزرگی از سرمایه تان، قطعا بارها سراغ شما آمده است؛ که اگر کنترلی روی روان خود نداشته باشیم قطعا به سادگی در دام خواهیم افتاد.

اگر فکر می کنید ما انسان ها  از میل به قمار کردن در امانیم، روزهای طلایی بازار بورس را به خاطر بیاورید که شصت میلیون نفر در ایران کد بورسی گرفتند و بدون آموزش های لازم، قدم در بازاری ناشناخته گذاشتند تا دست به قمار بزنند و ره صد ساله را یک شبه طی کنند.(منبع خبر ایمنا + ).

کتاب قمار باز داستایفسکی را می توان اولین کتاب در حوزه روانشناسی قمار دانست.  به همین دلیل ما در دو درس،  بریده های از این کتاب که بررسی حالات مختلف قماربازان می پردازد را به عنوان مقدمه ای بر روانشناسی قمار طی سلسله درس هایی پیوسته انتخاب کردیم. برای دیدن بخش اول این درس می توانید به درس قمارباز|فیودور داستایفسکی مراجعه کنید.

در این درس نیز با اشاره به قطعاتی ارزشمند از کتاب قمار باز پرداخته ایم و فرصتی برای گفتگو فراهم آورده ایم. کدام بند از این نوشته ها، برای شما ملموس تر و نزدیک تر است؟ شما در دام کدام یک از این وضعیت ها قبلا هم خود را دیده اید؟

بخش هایی از کتاب قمار باز :

مسئله ی نسبیت در میان است، پولی که در نظر ثروتمندی مثل روچیلد (روتشیلد) حقیر می نماید برای من هنگفت است…
به همین دلیل است که اینجا میان بازی ای پست و حقیرانه و بازی ای بزرگ منشانه که در خور آدمی اصیل زاده باشد، تفاوت هایی وجود دارد. دو نوع بازی در کار است: بازی برای اصیل زادگان و بازیِ­ آزمندمندانه برای توده ی پست اجتماع. این حد فاصل میان این دو گونه بازی کاملا مشخص است و به راستی چه اندازه هم زشت است. یک اصیل زاده به طور مثال می تواند با پنج یا ده سکه طلا و به ندرت بیشتر از این وارد بازی شود. اگر خیلی ثروتمند باشد تا هزار فرانک هم می تواند مایه بگذارد؛ اما فقط برای بازی کردن به این خاطر که تفریح کرده باشد، یا برای اینکه ساختار شیوه برد و باخت را دنبال کند؛ موضوع بردن به هیچ وجه برایش مطرح نیست.

(بعد از برد) شاید حقیقت داشت که نمی توانستم داشتن پول را تحمل کنم و به همین دلیل هم عقلم را از دست داده بودم. شاید هم چیزی بهتر از آن نمی خواستم. به نظر می رسید برای مدتی و فقط برای مدتی شیوه ی زندگیم عوض شده است.

(بعد از باخت) در حال حاضر به عقیده خودم در وضعیتی فلاکت بارتر از یک گدا به سر می برم. و چرا یک گدا؟ به گدا بودن هیچ اهمیتی نمی دهم، خیلی ساده، آدم پاک باخته ای هستم. وانگهی این وضعیتم را کم و بیش با هیچ وضعیت دیگری مقایسه نمی کنم و نمی خواهم به خودم پند و اندرز بدهم. در چنین موقعیتی، هیچ چیزی پوچ تر و بیهوده تر از درس اخلاقی دادن به خود نیست.

هر چه داشتم و نداشتم باختم. از کازینو بیرون آمدم، نگاه کردم، هنوز یک فلورن توی یکی از جیب های جلیقه ام باقی مانده بود، به خودم گفتم: “آه، هنوز پولی برای ناهار خوردن دارم” اما صد قدمی که از کازینو دور شدم، عقیده ام عوض شد و راه طی کرده را برگشتم. یک فلورن را گذاشتم روی بانک ( این بار نوبت داو گذاشتن روی بانک بود ) به راستی وقتی آدم تنهاست، در کشوری بیگانه، دور از وطن و دوستان، در حالی که نمی داند چگونه لقمه نانی برای خوردن به دست بیاورد، همان روزی که آخرین فلورنش را به خطر می اندازد، آخرینش را، دچار احساس عجیبی می شود. برنده شدم و بیست دقیقه بعد با صد و هفتاد فلورن توی جیبم، از کازینو بیرون آمدم. بخت یاری کرد. این است کاری که گاهی یک فلورن می تواند انجام دهد. راستی اگر می باختم، اگر شهامتش را نداشتم تصمیم بگیرم چی؟

دسته‌ها: روانشناسی قمار

اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید عابدینی
1 سال قبل

برای من اون مساله ی نسبیت خیلی مهم بود. و هست. همه ی ما به اندازه ای ثروتمند هستیم و خودمون خبر نداریم. یکی از مهمترین چیزهایی که مارو به داشته هامون آگاه می کنه، مساله ی روانشناسی ترید و درک و شناخت وضعیت خودمونه. هر چقدر این درک بیشتر و عمیق تر، فهم از ماجرا برامون راحت. ما بایدتلاش کنیم ظرفیت خودمون رو بشناسیم و این ظرفیت از فردی به فرد دیگه متفاوته.