چرا حجم معاملات زیاد می شوند؟|اگر به درون یک چاله افتادی، شروع به کندن چاله نکن

منتشرشده توسط trade school در تاریخ

هر معامله گری باید از اولین قانون در مورد چاله ها مطلع باشد : ” اگر به درون یک چاله افتادی، شروع به کندن چاله نکن “، ولی در موارد بسیار زیادی دیده می شود که معامله گران این قانون ساده را نادیده می گیرند. و در پی نادیده گرفتن همین اصل ساده مدام از خود و دیگران می پرسند : چرا حجم معاملات زیاد می شوند؟

در این درس ارجاعات مستقیم و بدون توضیحی به دو درس پشیمانی در معامله گری و لذت باخت، عذاب پیروزی داده شده است. بنابراین برای درک عمیق تر این درس، توصیه می شود قبل از شروع این مطلب، دو مطلب قبلی را مطالعه بفرمایید.

در بیشتر مواقعی که انتخاب اشتباهی کرده ایم، به جای اینکه آرام بگیریم و به اشتباهاتمان فکر کنیم، به تاکتیک های احتمالی اشتباه بیندیشیم و در پی برطرف کردن این اشتباهات باشیم و از میزان ضررهایمان بکاهیم؛ زمان، پول و انرژی بیشتری صرفِ نادیده گرفتن نتایج و پافشاری کردن بر اشتباه خود می کنیم. ما هزینه های یک کار اشتباه را افزایش می دهیم، فقط به این علت که تا بحال برای آن بسیار هزینه کرده ایم.

معامله گرانی که یک معامله را بدون حد سود و ضرر آغاز می کنند، در بسیاری موارد در چنین دامی می افتند. اگر معامله به سمت سود برود، آن ها در سودی که از قبل در ذهن در نظر گرفته اند ( کمی کمتر یا بیشتر ) از معامله، با سود خارج می شوند. اما اگر معامله به سمت ضرر حرکت کند، بازیِ روانی از این نقطه آغاز می شود. بسیاری از معامله گران کم تجربه، بدون توجه به مفهوم ترید شروع به افزایش حجم در ضرر به شیوه های های مختلف ( طبقاتی – مارتینگل یا ده ها شیوه ی دیگر ) می کنند.

گاهی بازیِ روانی افزایش حجم تا جایی ادامه پیدا می کند که حساب معاملاتی به صورت کامل نابود می شود.
این پدیده در علوم روانشناختی، با عنوان ” تشدید تعهد به یک تصمیم اشتباه ” شناخته می شود.

تشدید تعهد یکی از خطاهای شناختی است که می تواند تصمیمات ما را به انحراف بکشد.

با درک مفهوم خطای تشدید تعهد، اکنون پاسخ به این سوال که چرا حجم معاملات زیاد می شوند؟ ساده تر به نظر می رسد.

( البته که از مفهوم تفکر سیستمی در خاطر داریم که تقلیل علل مسائل پیچیده به تک علت ها، کار بخردانه ای نیست. اما در اینجا مجبوریم برای بسط ندادن بیش از حد درس، به همین خطا بپردازیم )

ما برای فرار از درد ازدست دادن، به افزایش حجم معاملاتی مبادرت می کنیم. و همزمان امیدمان به این است که بازار از جایی بازخواهد گشت، و ما حداقل معاملاتمان را با سود و زیان مجموع صفر خواهیم بست. اما افتادن در دام افزایش نابخردانه ی حجم معاملاتی در یک سری معاملات، آغاز سری اشتباهات دیگر است.

خطای تعمیمِ تحلیل

در ورود به معاملات در بازارهای مالی، معامله گر برای ورود به همان تک معامله برنامه ریزی کرده است. اما وقتی طی یک روند برنامه ریزی نشده و صرفا جهت فرار کردن از درد از دست دادن وارد معاملات دیگری می شوید، عملا معاملات بعدی فاقد تحلیل کافی و درست هستند. شما برای معامله ی اول به استراتژی خود مراجعه کرده اید، احتمالا مدتی صبر کرده اید و حال در فرصتی مناسب، اقدام به ورود به معامله کرده اید. به هر دلیل معامله به سمت زیان حرکت کرده، استراتژی درست، باید برای معامله گر دستور توقف و خروج از معامله را صادر نماید.

( برای درک مثال بالا، و درک چگونگی حرکت از ریسک به سمت ابهام، مطالعه ی تفاوت ریسک و ابهام در درس آنالوژی توصیه می شود. )

برای مثال، شما با تعداد مشخصی از گلوله به شکار رفته اید. پروسه ی شکار، برای شکارچیان حرفه ای مشخص است : مسیر مشخصی را از قبل تعیین کرده اید، با احتیاط خود را به شکارگاه رسانده اید، کمین کرده و خود را پنهان کرده اید. پس از مدتی صبر، آهویی در تیر رس شما قرار می گیرد، شما شلیک می کنید و تیر به هدف نمی خورد. در یک استراتژی صحیح، آن شکار در همان نقطه به پایان رسیده است. و شما دوباره باید چرخه ی استراتژی خود را تکرار کنید. یعنی دوباره در شکارگاه کمین کنید، صبر کنید تا شکاری دیگر در تیررس شما قرار بگیرد و دوباره شلیک کنید.

اما در یک برنامه ی غیر حرفه ای، ممکن است شکارچی ده ها استراتژی دیگر را انتخاب کند. مثلا تصمیم بگیرد بلند شود و به دنبال شکار بدود تا بتواند آن را شکار کند. در چنین حالتی ما ریسک از دست دادن یک گلوله و یک شکار را با ابهام مرگِ احتمالی خودمان تعویض کرده ایم. ممکن است در این تعقیب و گریز حیوان درنده ی دیگری به ما حمله کند. ممکن است در باتلاقی گرفتار شویم و بسیار اما و اگر دیگر برایمان پیش بیاید.

کمین گاه شکار – منبع عکس +

در معامله گری نیز چنین است، وقتی تک معامله ی شما به سمت زیان حرکت کرده، باید به طریقی از آن خارج شوید. اگر معامله گر بسیار کار آزموده ای باشید، ممکن است در صورت از دست نرفتن آن فرصت و شناختی که شما از بازار دارید، دو یا سه معامله ی دیگر نیز اضافه کنید، اما دیگر مبادرت به از بین بردن حساب نکنید. درست همانند شکارچی ای که تیر اول را شلیک کرده، اما آهو کماکان خیلی دور نشده یا حتی فرار نکرده، شکارچی بنا به تجربه و بنا به امکانات موجود خود، چند تیر دیگر نیز ممکن است شلیک کند، اما اینکه بخواهد تغییر استراتژی داده و آهو را تا لحظه ی مرگ خودش یا آهو دنبال کند، کار احمقانه ای به نظر می رسد.

تحلیلِ معامله گر، همچون تحلیل شکارچی، برای آن تک موقعیت برنامه ریزی شده بود و نه برای موقعیت های بعدی که خارج از استراتژی ما باشند. چنگ زدن به موقعیت های بعدی، صرفا حاصل فشار روانیِ اشتباه قبلی هستند. و این یعنی ما درون چاله ای افتاده ایم و در حال گود کردن آن هستیم!

این مشکل چگونه و در چه زمانی حل می شود؟

معامله گری نیز همچون شکار، علاوه بر دانش و مهارت، نیاز به تجربه دارد. به همین دلیل است که برای ورود به دنیای معامله گری حرفه ای، حداقل زمان 2.5 ساله را برای کسب تجربه مطرح می کنند. یکی از مهمترین فرایندهای کسب تجربه در معامله گری، ناراحتی های حاصل از پشیمانی های متفاوت در بازار است.

تجربه ی پشیمانی، داروی خطای تشدید تعهد است.

گیلیان کو که اکنون در مدرسه ی کسب و کار لندن مشغول است ( صفحه گیلیان کو در مدرسه کسب و کار لندن + )،چنین دریافت که وا داشتن افراد به فکر کردن در مورد تشدید تعهدات قبلی و سپس پشیمانی از آن، احتمال تکرار خطای تشدید تعهد را کاهش می دهد. القای حس ناخوشاید ناشی شده از ای کاش… ها باعث بهبود رفتار آن ها در آینده شد.

بری شوارتز از اولین روانشناسان اجتماعی بود که پشیمانی را جدی گرفت. او چنین توضیح می دهد : ” این احساس ناخوشایند، چندین کارکرد مهم دارد. پشیمانی می تواند اشتباهاتی را به ما خاطر نشان کند که در تصمیم گیری مرتکب شده ایم، به طوری که اگر وضعیت مشابهی در آینده پیش آمد، اشتباهات قبلی را مرتکب نشویم. “


اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها